post

Yalda Greeting Cards YasGroup ir 9 300x225 گلبرگ سرخ شعرهای زیبا شماره ششم

ویژه شب یلدا

باز می آید شب یلدا

آغاز می شود باز زمستان

کاش دراین شب یلدا

فال حافظم خوش آید ونیکو

شب یلدا چو هست بلندترین شب

پس عمر خوشی هایت باشد این چنین شب…

هرشبتان یلدایی

بقیه در ادامه

یلدا چه شبی پر از حکایت

دلداده به هم پر از حمایت

یلدا شب ما شب قشنگییست

سفره دلمون پر از یه رنگیست

یلدا رو ببین سالی گذشته

در فراق یار حالی گذشته

یلدا شبیه که دوستی کاشتیم

آن شب جای قهر آشتی داشتیم

یلدا میمونه تو خاطراتم

تا یلدای بعد من با هاتم

 

گذاشت پائیز

ندا زمستان آمد

شب طولانی شد

شب زیبا ی یلدا

همان یلدا مرا

زد دل فال عشق

شب عشاق یلدا

شب هجران یلدا

شب خال رخ یار یلدا

شب شمع فروزنده یلدا

شب زلف سیاه گیسو یلدا

شب لیلی یلدا

تو مجنون داری شب یلدا

سلام یلدا سفید برف

روحت شیرینی هندوانه

عشقت سرخی انار

قلبت به بلندی شب یلدا

 

شب یلدا همیشه جاودانی است

زمستان را بهارزندگانی است

شب یلدا شب فر و کیان است

نشان ازسنت ایرانیان است

شب یلد ا و وصف بی مثالش

خداوندا مخواه ،هرگز زوالش

شب یلدا فراتر از همه شب

نبینم هیچ کس افتاده در تب

شب یلدا زحزن و غم مبراست

بساط شادمانی ها مهیاست

شب یلدا بیا روشن روان شو

به نزد شاعران همزبان شو

شب یلدا شب سال است ای دل

مرا در انجمن ، شعراست محمل

شب یلدا بلند است و یگانه

نمی گیرد دلم هرگز بهانه

شب یلدا کنار دوستان باش

برای ما گلی ازبوستان باش

شب یلدا به آجیل و ترانه

بساط میوه ها در کنج خانه

شب یلدا ، انار و هندوانه

غذا سبزی پلو، ماهی بهانه

شب یلدا کتاب قصه ها باز

تمام کودکان همراه و همساز

شب یلدا پدر در خانواده

به مادر هدیه ای با عشق داده

شب یلدا برای من همیشه

شبی با برف و یخ از پشت شیشه

شب یلدا برای هر خردمند

بود نیکو شبی ، سرشار از پند

 

یلدا

سفیدی ی چشمِ

کودکی ست، سیاه،

بر منقار کرکس!…

یلدا

گیسوان بلند و

خیسِ مادرِ من بود

که دسته دسته…

بر دست سیاهِ زمستان

طعمه ی باد شد…

یلدا

عمقِ زخم های من است…

که با هیچ ضیافتی

سیر نمی شود؛

یلدا

دردهای

یله شده ی من است

که سحرشان را سِحر،

کرده اند؛

یلدا

عشق من بود

به کوتاهی ی یک قطعه؛

…و یلدا، آه!

آیینه ای بود

بر پیشانی ی غزلم؛

که با مکرِ انار،

در هم شکست!

 

متن دلشکسته غمگین یلدا

آن شبی که برایم پر از درد و دلتنگی بود دوباره فرا رسید ٬

ای کاش که فرا نمیرسید!

شبی که خستگی زندگی را از تمام وجودم احساس کردم ٬

یک شب پر از درد و دلتنگی…

شبی که در آغاز با بغض غریبی آغاز شد اما تمام

غم و غصه های دلم ٬ بغضم را شکستند و چشمانم را

وادار به اشک ریختن کردند…

اشکهایی که تمامی نداشتند و قطره قطره مثل خون بر زمین میریختند…

یک شب مهتابی ٬ در حالی که مهتاب نظاره گر چشمهای خیسم بود…

هر لحظه که خاطره های با هم بودنمان در خاطرم تکرار می شد

دلم به درد می آمد…

هر قطره از اشکهایم به یاد هر کدام از خاطره های شیرین با هم بودنمان بود…

یک شب تلخ بلند با یک عالمه دلتنگی ٬ سهم چشمهای بی گناهم بود….

فرا رسید شبی که باز باید به یاد تو تا سحر اشک بریزم…

اینبار همدم من یاد و خاطره های با هم بودنمان ٬ و همزبان

من صدای هق هق گریه هایم بود….

دیگر هیچ امیدی به آن نداشتم که سحرگاه را ببینم ٬

دیگر دنیا را تیره و تار میدیدم…

و ای کاش تو در آن شب در کنارم بودی که ببینی من چقدر

تو را دوست میدارم تا بدانی که بدون تو هر شبم برایم همان شب یلدای چشمانم هست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.