post
photo 2022 05 08 19 57 31 300x300 تکه شعرهای خوشگل

تکه شعرهای خوشگل

من  نوشتم عشق او وابستگی تفسیر کرد

حسرت و بغضِ عجیبی در گلویم گیر کرد

خواب‌ دیدم روحِ من دارد به دوزخ می رود

خوابگر کابوس  من  را  خستگی  تعبیر کرد

در   نگاه   آینه   انگار   می سوزد   کسی

لعنتی این هم  فقط  درد  مرا  تکثیر  کرد

کافرم یا اهل دین، دیگر چه فرقی می کند

مادرم  حتی مرا  در ذهن خود تکفیر کرد

در نگاهم  ردِ پایِ آتشی جا مانده است

مولوی  امثال من  را مثل نی تصویر کرد

منطق دیوانگان را دوست دارم، این جنون

آخرش برد و مرا در گوشه ای زنجیر  کرد

*************************************

من همسفر مرڪب پے ڪرده ے خویشم

بینم چو به تاراج رود ڪوه زر از خلق

دل خوش نشود همچو گل از خرده ے خویشم

گویند ڪه  امید و چه نومید!  ندانند

*************************************

ﻧﺎزﯾﺴﺖ ﺗﻮ را در ﺳﺮ ! ﮐﻤﺘﺮ ﻧﮑﻨﯽ … داﻧـﻢ

دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ

ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ

ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ

*************************************

بـه گفتگوی تـو، افسانـه گشته ام همه جا

بـه جست جوی تـو ، آوارهٔ جهـان شده ام

خـدای را دگـر ای بـاد ، سـوی مـن مگـذر

که من به کوی کسی، خاکِ آستان شده ام

#هلالی_جغتایی

*************************************

تنم خسته دلم تشنه دگرساقی نمیخواهم

ز پا افتاده ام اما’دگر باقی نمیخواهم

زبان خشکیده درکامم’تن رنجور آمالم

ازین دنیای وانفسا دگر حقی نمیخواهم

اگرسینه زند فریاد به عشقت میشود آرام

که من راز نهانم را زهر فرقی نمیخواهم

کنون بنگر نگارمن که ازچشمم تو میخوانی

به غیرازدیدن یارم دگر ذوقی نمیخواهم

وصال دیدنت جانا اگر جان درمیان باشد

به شوق دیدن یارم دگر جانی نمیخواهم

*************************************

تا در آغوش عزیز خود بمیری خوشتر است

این جوانی را نمی خواهم که پیری خوشتر است *:

سالها سلطان جنگل باشی و بی خاصیّت

عاقبت مُردن به دستِ ماده شیری خوشتر است

یال و کوپال غرور من تمامش مال تو

پیش چشمان سیاهت سر به زیری خوشتر است

عقل مانند اتوبانی ست، راهی مطمئن

عشق ایمن نیست امّا در مسیری خوشتر است

مثل  گنجشکی  میان دست هایت آمدم

گور بابای رهایی، این اسیری خوشتر است

من خطا کردم خطا کردم خطا کردم خطا…

می توانی مُچ بگیری، دستگیری خوشتر است

*************************************

نام زیبایت مرا مست و خرابم کرده است

مثل شمعی نیمه جان از غصه آبم کرده است

جام قلبم می شود پر از نگاه روشنت

هم چو یک پیمانه ای پر از شرابم کرده است

من برای دیدنت هر لحظه در تاب و تبم

فکر رویایت مرا از شوق خوابم کرده است

ضربه های قلب من یک در میان از نام توست

هر پزشکی دیده ام با سر جوابم کرده است

ساده تو خیمه زدی در ساحل چشمم ولی

موج چشمانت مرا غرق سرابم کرده است

عمر من پایان گرفت در حسرت دیدار تو

این دل دیوانه ام عاشق حسابم کرده است

*************************************

ناز کن نقاشیم بد نیست،نازت میکشم

مثل یک آهو که نه، مانند بازت میکشم

تار موهای تو  کوک و ضرب قلبم کوک تر

بااجازه لحظه ای دستی به سازت میکشم

سر لبهای تو عالم را به زانو میکشد

باجسارت یک سرک هم من به رازت میکشم

قبله گاه کافران چشمان رنگین تو است

این جماعت را به صف وقت نمازت میکشم

نازداری نازنین نازت بنازم ناز کن

ناز کن من یک هنرمندم که نازت میکشم

*************************************

دیشب ترا بوسیدمت وقتے ڪہ چشمت خواب بود

وقتے ڪہ  دنیا ، غرق در  زیبایے مهتاب بود

از لابلاے دفترم، شعرے صدا مے زد  تو را

دیدم ڪہ حتے بالشم، ازدوریت بے تاب بود!

انگار بوے مردگے پیچیدہ بود در خانہ ام

ماهے سرخ تنگ هم ، آمادہ ے قلّاب بود !

دیشب تو را بوسیدمت، حتے درون قاب عڪس

طعم لب شیرین تو ، یڪ مزہ ے نایاب بود

*************************************

میشود روزی بیایی دست در دستم دهی

مست چشمانم شوی عاشق شوی ای ماه من

طوطیای چشم تو آتش زند بر جان من

من فدای آتش چشمان تو ای ماه من

سبزی باغ دلم از سبزی افکار توست

سبز سبزم از نگاهت دلبرا ای ماه من

عاشقم مستم خرابم جام می گم کرده ام

خود پریشان خاطرم از دست ساقی ماه من

داستان لیلی و مجنون چه شد از یاد رفت

چون تو معشوقی و من دلداده ات ای ماه من

سالهای بی کسی و غم شده همزاد من

ترسم از آن سالها هر چند هستی ماه من

روز اول عاشقم کردی و دل بردی ز من

من شدم فرهاد تو بی هیچ شکی ماه من

من همان بابونه ام ای عشق بی همتای من

باغبانم گشته ای جان فدایت ماه من

جان نیما را قسم بر چشم شهلای تو باد

ای چکاوک مست مستم از نگاهت ماه من

*************************************

ازعشق تو گفتن شده ڪارم چو عبادت

مے میرم ازاین عشق توجانم به فدایت

چون یادتوباشدمےومستےچه نیازست

حالم تو ببین اے دل وجانم به فدایت

از گلشن تومستم و ازغم خبرے نیست

بے باده خوشم ،روح و روانم به فدایت

من بنده عشقم توشدے شاه ولایت

قربان قدت این دل وجانم به فدایت

غیرازتوڪسے بادل من نیست ولیڪن

قلبت شده سلطان دلم” اےبه فدایت.‌‌‌‌‌‌‌‌.

*************************************

از دورترین فاصله دل کرده هوایت

وقت است به جانم بخرم درد و بلایت

سرفصل کتاب دل من قصه غم بود

ازخاطر افسرده ی من کرده حکایت

بر بوم دلم پرده احساس کشیدی

تا چشم غزل قاب کند خاطره هایت

روزی که زعشقت به دلم زلزله افتاد

یکباره  تمام  گسلم  گشت  فدایت

برگرد که پرخون شده چشمان غزالم

از دورترین فاصله  دل کرده صدایت..

*************************************

تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت

عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد

*************************************

گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی

از من این جرم نیاید که خلاف آغازم

خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم

سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم

*************************************

نیستم با درد عشقت لحظه‌ای

خالی از غمها و از تیمارها

بر امید روی چون گلبرگ تو

می‌نهم جان را و دل را خارها

سنایی

*************************************

عشق قَهار است و من مقهور عشق

چون شکر شیرین شدم از شور عشق

برگ کاهم پیش تو ، ای تند باد

من ندانم که کُجا خواهم فتاد

مولانا

*************************************

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی

خوشا جانی! که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی

کسی دارد که خواهانش تو باشی

عراقی

*************************************

هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم

عمری به شیرینی غزل خوان تو باشم

با من اگر پیمان نگهداری به یاری

من تا نفس دارم به پیمان تو باشم

عشق تو شد فرمانروای هستی من

تا هر چه فرمایی به فرمان تو باشم

فریدون_مشیری

*************************************

تیرِ عشقش را در این فصل ، خریدار شدم

دل نشان می خواهد و عشق است نشان دل من

همچون گل جامه دریدم در بهار

تا نشیند تیرِ عشق بر دل من

#علی_سهرابیان

*************************************

‌اے دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یڪدم عمر را غنیمت شمریم

فردا ڪه ازین دیر فنا درگذریم

با هفت هزار سالگان سر به سریم

خیام

*************************************

گاهی بـرای خنده دلـم تنگ میشود

گاهی دلم تراشه ‌ای از سنگ میشود

گاهـی تمـامِ آبـیِ ایـن آسمـانِ  ما

یکبـاره تیره گشته و بی ‌رنگ میشود

گاهی نفس به تیزیِ شمشیر میشود

از هرچه زندگیست دلت سیر میشود

قیصر_امین_پور

*************************************

در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجا

غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا

چشم بربند،‌ گرت ذوق تماشایی هست

صافی آینه در کسوت زنگ است اینجا

گر دلت ره ندهد جرم سیه‌بختی تست

خانهٔ آینه بر روی که تنگ است اینجا

طایر عیش مقیم قفس حیرانی‌ست

مگذر از گلشن تصویر که رنگ است اینجا

در ره عشق ز دل فکر سلامت غلط است

گر همه سنگ بود شیشه به چنگ است اینجا

چرخ پیمانه به دور افکن یک جام تهی است

مستی ما و تو آواز ترنگ است اینجا

شوق دل همسفر قافلهٔ بیهوشی‌ست

قدم راهروان گردش رنگ است اینجا

از ستمدیدگی طالع ما هیچ مپرس

آنچه پیش تو نگاهست خدنگ است اینجا

طرف دیدهٔ خونبار نگردی زنهار

اشک چون آینه شد کام نهنگ است اینجا

شیشه ناداده ز کف مستی آزادی چند

دامن ناز پری در ته سنگ است اینجا

دو جهان ساغر تکلیف ز خود رفتن ماست

دل هرکس بتپد قافیه تنگ است اینجا

منزل عیش به وحشتکدهٔ امکان نیست

چمن از سایهٔ گل پشت پلنگ است اینجا

وحشت آن است‌که ناآمده از خود برونم

ورنه تا عزم شتاب است درنگ است اینجا

بیدل افسردگیم شوخی آهی دارد

تا شرر هست ز خود رفتن سنگ است اینجا

#بیدل_دهلوى

*************************************

عشق‌گو بی‌عزتم‌کن عشق و خواری گفته‌اند

عاشقی را مایه‌ی بی اعتباری گفته‌اند

کوه محنت بر دلم نه منتت بر جان من

عاشقی را رکن اعظم بردباری گفته‌اند

وحشی_بافقی

*************************************

با پای خود رفتیم و  هی گفتیم تقدیر

درگل نشستیم وبه خود بستیم زنجیر

تقویم ها گفتند وما  باور نکردیم

یک عمر در پرواز خود کردیم تا‌‌‌خیر

تا راحت وجدانمان برهم نریزد

هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

ازماست هرظلمی که درهرلحظه برماست

این است رمز نهضت و آغاز تغییر

حافظ

*************************************

ای روزگارِ غصه برو تا اگر شود

غم در درونِ سینه یِ ما مختصر شود

“نفرت”به گوشه ای برود ،منزوی شود

آوایِ عشق زاده یِ این دور و بر شود

تا کی بلا و جور و ستم های بی امان

باید نصیب عائله ی باربر شود؟

تا کی به جای رود_در این بیشه زار خشم

باید نصیبِ سرو؛خروشِ تبر شود؟

اِی ظلمِ آتشینِ تهی از شمیمِ صلح

بگذار عشق جای ستم شعله ور شود

بگذار روز های غم انگیز زندگی

مغلوب لحظه های خوش و خوب تر شود

عشق،این درختِ بی بر و بارِ خزان زده

بگذار جای بی ثمری بارور شود

#آیدین_قلی_نژاد

*************************************

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

که پیش چشم بیمارت بمیرم

قراری بسته‌ام با می فروشان

که روز غم به جز ساغر نگیرم

*************************************

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟

ببینم آن رخ زیبای دل‌ گشـای تو را ؟

دل گرفته‌ی ما کی چو غنچه باز شود ؟

مگر صبا برساند به من هوای تو را.

*************************************

ای که روی تو،

بهشت دل و جان است مرا!

ای که وصل تو

مراد دل و جان است، مرا!

چون مراد دل و جانم،

تویی از هردو جهان

از تو دل برنکنم،

تا دل و جان است مرا

*************************************

شب چه رسم قشنگیست،

وقتی تو هر شب سرِ ساعت بے قرارے ….

سرت را

روے شانه هاے من

مے گذاری

و من به اندازه ے تمام بودنے ها

روے شانه هایت

مثل مریمے هاے روے شالِ موهایت

دوباره عاشقت مے شوم…

*************************************

عشق زیباست اما غم دارد

عشق زیباست اما دل را می سوزاند

عشق زیباست اما نفسهای خسته ، دیگر تاب تحمل غمش را ندارد

عشق زیباست اما دیوانگی هم عالمی دارد

عشق تار و پود شکسته قلب را جلا می دهد

عشق قلب بیقراری را طوفانی می کند

عشق تنها امید قلب یک عاشق است

عشق مقامی بس عظیم و والا دارد

عشق معنای تمام زندگی یک عاشق است

عشق دل را بیقرار می کند و چشم را گریان

*************************************

بگذار به

تمام زبان‌هایی

که می‌دانی

و نمی‌دانی بگویم

#تُ را دوست دارم

بگذار لغت‌نامه را زیرورو کنم

تا واژه‌ای بیابم

هم‌اندازه‌ی اشتیاقم

به #تُ …♥️

*************************************

شور چشمانت عجب

دلشوره بر پا می کند

راز این آشفته را هر بار،

افشا می کند

بی گمان برق نگاهت ،

با کمی بر هم زدن

وقت دل دل گشتنم ،

مشت مرا وا می کند

*************************************

عشــــق که بهانه نمی خواهـــد

تورا که میبینــــم

بی اجازه می ریزد توی قلبم

خودت قشنــــــگ ترین

بهانه ای برای دوست داشتن

حتی گاهی که از چشمانم دوری

*************************************

دو هواییم ، دمی صاف و دمی بارانی

ما همانیم ؛ همانی که خودت می‌دانی

پیش‌بینی شدن ِ حال من و تو سخت است

دو هواییم …ولی بیشترش توفانی

دل من اهل کجا بوده که امروز شده‌ست

با دل تنگ ِقلم‌های تو هم‌استانی ؟!

آخرین مقصد تو شانه‌ی من بود ؛ نبود ؟

گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی

شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید

رو به این پنجره‌ی در شُرُف ویرانی

باز باید بکشی عکس پریشان ِ مرا

گوشه‌ی قاب ِهمان روسری ِ لبنانی

آب با خود همه‌ی دهکده را خواهد برد

اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی …

*************************************

دیوانه نمودم دل فرزانه خود را

در عشق تو گفتم همه افسانه خود را

غیر از تو که افروخته ای شعله به جانم

آتش نزند هیچ کسی خانه خود را

من زنده ام آخـــــر! دگری را تو مسوزان

ای شمـــــع، مرنجان دل پروانه خود را

از بهر تو سر باختن من هنری نیست

هر دلشده جان باخته جانانه ی خود را

دل کوچه به کوچه دود و نام تو گوید

باز آ، ببر این مرغک بی لانه ی خود را

با سنگ زدن از بر دلبر نشود دور

من خوب شناسم دل دیوانه خود را

*************************************

گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !

سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش

زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست !

رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب

وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که

خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش

جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها

یک طرف من با خیالت ، قهوه سمت دیگرش

مرگ انسان در جهان گاهاً نبود نبض نیست

مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش

*************************************

با تو این درد اگر تلخ، ولے می‌چسبد

با تو هر ثانیه آشفته دلے می‌چسبد

زندگے سخت شده سخت‌تر از هر سالی

زندگے با تو ولے این مدلے می‌چسبد

شک و تردید شده باعث ویرانے من

بروم یا نروم؟ این دو دلے می‌چسبد

پیش هرڪس نشده فاش غم و غصهٔ من

پیش تو واے ڪه هر دردِ دلے می‌چسبد

*************************************

برای سرودنت

کلمات راگم کرده ام

انگاربرای تو جز

دوستت دارم

جمله ی دیگری

نمیتوان نوشت

«دوستت دارم»

*************************************

‍ عاشقان، اینجاکلاس درس ماست

ماهمه شاگرد و استادش خداست

درس آن راه کمال و بندگیست

شیوه ی انسان شدن در زندگیست

با عمل تنها بود این آزمون

از مسیر عقل رفتن تا جنون

باید اینجا چشم دل را وا کنی

تا که در عرش خدا ماوا کنی

درس اول در وصالش، اشتیاق

درس آخر، وصل و پایان فراق

شرط اول، عاشقی، تسلیم عشق

ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق

*************************************

دردلم عشق تومی ماند و

من می میرم

عاقبت از غم تو ره به

جنون می گیرم

چه کنم گر تو نباشی

همه دنیای دلم؟

بخدا بی تو

ز دیدار همه دلگیرم

*************************************

بیزارم از آن عشق

که عادت شده باشد

یا آنکه گدایی

محبت شده باشد !!!!

دلگیرم از آن دل

که در آن حس” تملک ”

تبدیل به غوغای

حسادت ” شده باشد

*************************************

ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا

نرم بازآمد و بگرفت در آغوش مرا

گفت:« خاموش درین جا چه نشستی؟» گفتم:

بوی « محبوبه شب » می برَد از هوش مرا

بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق

وه، چه جادوست که از هوش بَرَد بوش مرا

بوی محبوبه شب، نغمه چنگی ست لطیف

که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا

بوی محبوبه شب همچو شرابی گیراست

مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا

بوی محبوبه شب جلوه جادویی اوست

آنکه کرده است به یکباره فراموش مرا

#فریدون_مشیری❤️

*************************************

تو کی هستی که همه

فکر و خیالم شده تو

تو شدی زندگی من

همه یادم شده تو

یاد تو در خاطراتم

وقتے پیدا می شود

مے رود دنیا ز یادم

چون که یادم شده تو‎‌‌‌‌‎‌‌‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.