post
2niki karimi 300x200 جملات عاشقانه تلگرامی زیبا

جملات عاشقانه تلگرامی زیبا

گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟

گفت به نام من

گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟

گفت به یادمن

گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟

گفت تنهاترازمن؟

گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟

گفت به جزمن

گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم

گفت حتی ازمن؟

گفتم خدایاقلبم خالیست

گفت پرکن ازعشق من

گفتم دست نیازدارم

گفت بگیردست من

گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟

گفت توکل کن به من

گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم

گفت نه،نزدیکترین به تو ،من

گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟

گفت تلاش،به امیدمن

گفتم چگونه ازین دنیادل بکنم وبرم؟؟

گفت به امید دیدارمن

گفتم چگونه پایان دهم؟؟؟

گفت حافظ ونگهدارتو،من

گفتم خدایاچرا اینقدر میگویی من؟؟؟

گفت چون من ازتوهستم وتوازمن… باخداباش وپادشاهی کن..

بی خداباش و هرچه خواهی کن

***** GSGA.IR *****

همیشہ ســــــــــادہ بودَم   ..

   ســــــــــادہ سلام ڪَــــــــــردَم   ..

                ســــــــــادہ دِل دادَم   ..

                  ســــــــــادہ مُحبَت ڪَردَم   ..

                ســــــــــاده   باوَر   ڪَــــــــــردَم ..

ســــــــادہ چَشم گُفتــــــــــَم ..

          ســــــــــاده وابَستٺہ شُــــــــــدَم ..

                اَما سَخت دِلَم را شِڪَسٺَند..!

                               خیــــــــــلے سَخــــــــــت..!

 

ڪــــــــــاش آنقَدر ســــــــــاده نبودم…

***** GSGA.IR *****

گر تو را با ما تعلق نیست،

ما را شوق هست

ور تو را بی ما صبوری هست،

ما را تاب نیست

گفتی

اندر خواب بینی بعد از این روی مرا!

ماه من!

در چشم عاشق آب هست و خواب نیست…

***** GSGA.IR *****

من از عشق نوشتم، تو مرا زمزمه کردى

من از بوسه نوشتم، تو مرا وسوسه کردى

من از مهر شب و وصل و خیال تو نوشتم

شنیدى و تو خندیدى و رفتى و مرا مضحکه کردى

تو احساس مرا دیدى و در قالب یک طنز

بخندیدى و احساس مرا مسخره کردى

نرنجم ز تو اى عشق… تو خوش باش

نویسم به دریا، به ساحل که مرا تجربه کردى

نرنجم، ، نه نفرین، نه توهین

تو خوش باش و ز خوش بودن تو من

تفال زده بر حافظ دل مست

بدیدم، بدانم، بخواندم

که هرگز نتوانى، فراموش نمودن

همه احساس و غم دل که به دل مغلطه کردى…

***** GSGA.IR *****

با نگاهت عاشقم کردی،‌ دلم دیوانه شد

خنده بر لب شاعرم کردی دلم دیوانه شد

گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم ؟؟

خنده بر این پرسشم کردی دلم ، دیوانه شد

من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم

ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد

با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود

ای تو باران نرگسم کردی دلم دیوانه شد

من بهارم یک ب یک از بودنم کم میشود

بگذر از این،‌ عاقلم کردی دلم دیوانه شد

***** GSGA.IR *****

ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی

کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی

همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام

در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی

روح غمگینم جهانی را مکدر می کند

غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی

نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود

دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی

یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود

دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی

***** GSGA.IR *****

ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻩ ﻭ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺟﻮﻳﻲ

ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺖ ﺳﺤﺮﮔﻪ ﮔﻞ ﺑﻠﺒﻞ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ

ﻣﺴﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﺗﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﺳﺎﻗﻲ ﺭﺍ

ﻟﺐ ﮔﻴﺮﻱ ﻭ ﺭﺥ ﺑﻮﺳﻲ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﻲ ﻭ ﮔﻞ ﺑﻮﻳﻲ

ﺷﻤﺸﺎﺩ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﮐﻦ

ﺗﺎ ﺳﺮﻭ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﻗﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﺠﻮﻳﻲ

ﺗﺎ ﻏﻨﭽﻪ ﺧﻨﺪﺍﻧﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ

ﺍﻱ ﺷﺎﺥ ﮔﻞ ﺭﻋﻨﺎ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺭﻭﻳﻲ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﺕ ﭘﺮﺟﻮﺵ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﺩﺭﻳﺎﺏ ﻭ ﺑﻨﻪ ﮔﻨﺠﻲ ﺍﺯ ﻣﺎﻳﻪ ﻧﻴﮑﻮﻳﻲ

ﭼﻮﻥ ﺷﻤﻊ ﻧﮑﻮﺭﻭﻳﻲ ﺩﺭ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺑﺎﺩ ﺍﺳﺖ

ﻃﺮﻑ ﻫﻨﺮﻱ ﺑﺮﺑﻨﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﻊ ﻧﮑﻮﺭﻭﻳﻲ

ﺁﻥ ﻃﺮﻩ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﻌﺪﺵ ﺻﺪ ﻧﺎﻓﻪ ﭼﻴﻦ ﺍﺭﺯﺩ

ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩﻱ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻱ ﺑﻮﻳﻴﺶ ﺯ ﺧﻮﺵ ﺧﻮﻳﻲ

ﻫﺮ ﻣﺮﻍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﮔﻠﺸﻦ ﺷﺎﻩ ﺁﻣﺪ

ﺑﻠﺒﻞ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﺳﺎﺯﻱ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻪ ﻏﺰﻝ ﮔﻮﻳﻲ

***** GSGA.IR *****

سنگ شکاف می کند در هوس لقای تو

جان پر و بال می زند در طرب هوای تو

آتش آب می شود، عقل خراب می شود

دشمن خواب می شود، دیده ی من برای تو

جامه ی صبر می درد، عقل ز خویش می رود

مردم و سنگ می خورد عشق چو اژدهای تو

بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را

جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو

آب تو چون ب جو رود، کی سخنم نکو رود

گاه دمم فرو درد از سبب حیای تو

عشق درآمد از درم، دست نهاد بر سرم

دید مرا که بی توام، گفت مرا که وای تو

دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی

رفتم و مانده ام دلی کشته به دست و پای تو  

***** GSGA.IR *****

سال ها فکر میکردم

خورشید است که دنیایم را روشن میکند

چشم هایت را که دیدم

دنیایم عوض شد…

حالا فقط تویى

که در این دنیاى جدید طلوع میکنى

و منى که گرگ و میش قبل از تو را

امیدوارانه نفس میکشم

***** GSGA.IR *****

من که آواره ترین ابر بهارم بی تو

شانه ای امن ندارم که ببارم بی تو

باد می آید و دستان تو از من دورند

به زمین ریخته گل های انارم بی تو

خشکم و لخت تر از آنکه کلاغان حتی

خانه ای امن بسازند کنارم بی تو

تازه این باد فقط باد بهار است،خودت

فکر کن آخر پاییز چه دارم بی تو!

نه اناری به تنم مانده،نه برگی که مگر

به خریدار بیفتد سر و کارم بی تو

کاش آواره ترین ابر بهاری بودم

تا شبی سر به بیابان بگذارم بی تو

پایم آن قدر فرو رفته که با تیشه مگر

پا از این باغچه بیرون بگذارم بی تو

***** GSGA.IR *****

هرچه کردی با دل زردم..نوشتم بیخیال…

گفته بودی بر نمیگردم.. نوشتم بیخیال..

بیخیال اینکه دانستی به پایت سوختم..

بیخیال آنکه شد دردم..نوشتم بیخیال…

بیخیال کوچه و باران و پاییز و تگرگ..

بیخیال خانه ی سردم..نوشتم بیخیال…

بیخیال شعرخوانی های من..باعطر تو…

بیخیال شاعری..در..دم نوشتم بیخیال…

بیخیال دوستت دارم که میگفتی به من…

بیخیال یار نامردم..نوشتم بیخیال…

بیخیال چهره ی ماه تو در آغوش من…

بیخیال آنچه ناکردم..نوشتم بیخیال…?????

***** GSGA.IR *****

از جان ِ من آغوش ِ تب دارت چه میخاهد؟

خط ِ دو ابروی ِ قلمکــــــارت چه میخاهد؟

در فکر ِ چیدن نیستم، اصـــرار یعنی چه؟

لب های ِ از شاتوت سرشارت چه میخاهد؟

کمتر بریز از پلک های ِ خود شراب ِ ناب

چشمان ِ مست ِ دلبری وارت چه میخاهد؟

دورم نرقصــــــان دامن ِ پروانه بافــــت را

پیراهـــن ِ گیپــــور ِ گلدارت چه میخاهد؟

تا بود گشت و گشت دورت پیچک ِ شعرم

دیگر دل ِ مغرور ِ دیــــــوارت چه میخاهد؟

هی جمع کردی مو به مو امضا علیه ِ من

اکنون به دست ِ باد، طومارت چه میخاهد؟

برگرد و بیش از این نمان باران ِ پاییــــزی!

شب پرسه های ِ خیس ِ تکرارت چه میخاهد؟

نشکن سکوتم را، برو دست از سرم بردار

آن سوز ِ لاکردار ِ گیتــــــارت چه میخاهد؟

عمری نشستم چشم بر راهت، نفهمیدی

حالا که پلکـــم بسته دیدارت چه میخاهد؟

***** GSGA.IR *****

حرفها دارم اما … بزنم یا نزنم؟

با توام، با تو خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همین است که دوست…

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

دست بر میوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

***** GSGA.IR *****

من بودم ودل بود و تو و کلبه خرابی

شمعی و قلم بود و دو پیمانه شرابی

چشمان تو سرمستِ قدح بود در آن شب

دیوانه دلی بود و که می داد جوابی

در گوشه ی آن کلبه نشستیم چو عاشق

میبُردَم از آن لعلِ لبت گاه صوابی

شعری زغزل قافیه اش چشم تَرَت بود

انگار غزل ریخت ،به چشمان تو خوابی

طوفان زده شد دل چو شدی خیره به چشمم

غیر از تپشِ دل، زمنِ ساده نیابی

***** GSGA.IR *****

قصه اینجاست که شب بودو هوا ریخت بهم

من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم…

صاف بود آب و هوایم که دو چشمت بارید

که به یک پلک زدن آب و هوا ریخت بهم…

دست در دست خدا بودی و با آمدنم

عاشق من شدی و رابطه ها ریخت بهم…

وای مردرویاهایم ببخشید مرا

عشق بعدی شدم و بین شما ریخت بهم…

فاصله بین من و تو نفسی بود ولی

رفتی و وسوسه فاصله ها ریخت بهم…

قصد این بود ک عاشق بشویم اما نه

عشق ما از همه زاویه ها ریخت بهم…

نیمه شب بود خدا بود و من بی سیگار

لعنتی رفتنش اعصاب مرا ریخت بهم…

باز اقبالی و آهنگ شقایق اما

چقدر ساده هم آغوشی ما ریخت بهم…

بعد از آن زندگی آنقدر به من سخت گرفت

خانه از بعد همان ثانیه ها ریخت بهم…

کلماتم همه در بغض گلو درد شدند

بعد از آن شعر و غزل قافیه ها ریخت بهم…

خسته ام آه چرا رابطه عشقی ما

به همین سرعت و بی چون و چرا ریخت بهم.؟!!…

***** GSGA.IR *****

گل اگر از کمرش تا بخورد می شکند

یا اگر غصه ی خود را بخورد می شکند

همه زیبایی گل در گرو گلشن اوست

گل اگر چشم و نظرها بخورد می شکند

به نوازندگی باد خزان حساس است

گل اگر ساقه ی آن پا بخورد می شکند

گل لطیف است و ضعیف است و نحیف است و نحیف…

گل به آئینه هم حتی بخورد می شکند

وجه تشبیه قشنگی ست، گل آئینه بود

در جدل ها، بزند یا بخورد می شکند

جای گل بین در خانه و دیوار که نیست

سر گل بر در و لولا بخورد می شکند

***** GSGA.IR *****

دوری ات، پشت مرا مثل کمان ، خم می کند

این جداییها ، چه ها با نسل آدم می کند

تازه فهمیدم که عشقت ، کیمیای زندگی ست

برگ زرینی که خوشبختی فراهم میکند

ارتعاش تارهای دل ، خبر می آورد

از تمنایی که او را غرق ماتم میکند

خنده بین اشکها و گریه بین خنده را

عشق ، با کار دل دیوانه ، توام می کند

سست تر هرلحظه میگردم ، نمی دانم چرا

در عوض ، جا پای خود را عشق ،محکم می کند

بیتو میلرزم به هر باد و نسیمی ، عشق من

آخر این پس لرزه ها ، ارگ مرا بم میکند

***** GSGA.IR *****

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت

که در این وصف زبان دگری گویا نیست

بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما

غزل توست که در قولی از آن ما نیست

تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم

تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست

شب که آرام تر از پلک تو را می بندم

در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

این که پیوست به هر رود که دریا باشد

از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم

این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست

***** GSGA.IR *****

در دلت یک غم زیباست، دلم می گوید

خسته از شاید و اما ست، دلم می گوید

دل تو مثل غزل مثل خدا مثل سکوت

مثل یک کوچه تنهاست، دلم می گوید

دل سودایی من، ساده و سرشار و بزرگ

یک نفر مثل تو میخواست، دلم می گوید

من عقیده به غزل های تو دارم شاعر

غم اشعار تو زیباست، دلم می گوید

درنگاه تو پر از بخشش مروارید است

چشم تو پاسخ دریاست، دلم می گوید

ای خلاصه شده در چشم تو تندیس سکوت

پشت چشمان تو غوغاست، دلم می گوید

مثل یک سیب که از شاخه فرو می افتد

عشق هم حادثه ماست دلم می گوید

کار من نیست غزل گفتن و اینجا ماندن

شاعری کار شماهاست دلم می گوید

***** GSGA.IR *****

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم سکوتم آب شد

چشم بستم بسترم آتش گرفت

در زدم کس این قفس را وا نکرد

پر زدم بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید

آب در چشم ترم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان

دست هایم دفترم آتش گرفت

***** GSGA.IR *****

باور نکن تنهاییت را/

من در توپنهانم تو درمن/

از من به من نزدیکتر تو/

از تو به تو نزدیکتر من/

باورنکن تنهاییت را/

تا یک دل و یک درد داری/

تا در عبور از کوچه ی عشق/

بر دوش هم سر میگذاریم/

***** GSGA.IR *****

حکایت باران بی‌امان است

این گونه که من

دوستت می‌دارم

شوریده‌وار و پریشان باریدن

بر خزه‌ها و خیزاب‌ها

به بی‌راهه و راه‌ها تاختن

بی‌تاب، بی‌قرار

دریایی جُستن

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است

این گونه که من دوستت می‌دارم

یک بغل دلواپسی، زانوی غم، دیوار و تو

باز آهنگ تو و یاد تو و تکرار و تو

بغض دارم، قد دریا و مبادا بشکند

یک غزل آتش زدم با مزه سیگار و تو

نت به نت دلتنگی و واژه به واژه اشک و آه

رفتی و من ماندم و عکس تو و گیتار و تو

مانده ام با یک نگاه مه زده، یک صندلی

سرفه های خشک این احساس ها بر دار و تو

نیستی له شد غزل های نگفته در دلم

زیر این خروارهای خاطره آوار و تو

***** GSGA.IR *****

شعرهایم

امضای تو را در پای خود دارد

ای که قامتت

از بادبان بالاتر

و فضای چشمانت

گسترده تر از آزادی است

تو زیباتری

از کتاب های نوشته و نانوشته من

و سروده های آمده و نیامده ام….

***** GSGA.IR *****

نه خداییش….. تو هم مثل خودم دلگیری؟

مثلا مثل منی؟   تب بکنم     می میری؟

رفته ام ،   بعد من از رفتنم افروخته ای؟

چشمهایت مثلا   خیره به در دوخته ای؟

خنده تلخ من از گریه….به خود می خندم

که چرا من به یکی مثل تو   دل می بندم؟

بعد از او     با دل دیوانه   خدایا چه کنم؟

رفته و   من مثلا     دلخوش شاعر شدنم

خواب میبینم و   از خواب که بر می خیزم

عقدها یم   به سر     زندگیم   می ریزم

***** GSGA.IR *****

بیخبر شاه دلم کیش نگاهت شد شبی/

در حریمت مات گشت و سربراهت شد شبی/

تاب دیدار رخت در آسمان او را نبود/

محو در دریا و عکس روی ماهت شد شبی/

مست و دیوانه ز بس بر راه تو آنجا نشست/

تا مرادش حاصل از یک اشتباهت شد شبی/

“آمدی از اشتباه آنجا ز راه دیگری”/

پاک خرسندم که دل یک لحظه شاهت شد شبی/

باز شادم میکنی آیا که با یک اشتباه؟/

مردم از حسرت که دل یکدم پناهت شد شبی/

***** GSGA.IR *****

یک نفرگوشه ی محرابِ دلم زندانی ست

به خیالش که درآن جا خبر از مهمانی ست

   دُزد ِناشی ست به کاهی ، دلِ خود خوش کرده

بینوا هیچ نداند که خودش قربانی ست

گفتمش ؛ دست بکش ازمن ، برو

ظاهرم گرچه خوشست ، باطنِ من بارانی ست

حرف هایم ، همه راسهل گرفت ونَشِنید

باخودش گفته که این شب زده رادرمانی ست

   من به صدگونه زبان گفتمش ای دیوانه

فکر کردی که مُداوا به همین آسانی ست؟

     خنده زد برمن و بر کُنجِ دلم تکیه نمود

گفت آخر شبِ یلدایِ تو را پایانی ست

***** GSGA.IR *****

ذوقِ دیدار تو ای دوست، چه حالی دارد..

خُرّم آنـکس که نشان ازتو و ، خالی دارد..

آن که هر دم به دلش ، وعده ی لیلا میداد ،

همچو مجنون ، از او حسرتِ شالی دارد..

مستی و بیخودیِ ما ، زِ خُمِ چشمانت ،

نه به آفاق نظیر و ، نه مثالی دارد..

همچو شمعی و ، مریدِ تو یکی پروانه ،

دلِ دیوانه یِ ما، شوقِ وصالی دارد..

خوش بیابد سَبَدِ ناز و نیازِ رُخِ دوست ،

آری اما به گمان ، میوه یِ کالی دارد..

دردِ دلها چه کند او که نداند ز چه رو ،

در یکی جلوه ی تو ، فرصتِ قالی دارد..

نهراسم ز مِی و ساغر و این رسوایی،

دل سرمست به کف، دُرّی و غالی دارد..

گر چه وامِق شوی اما ، نه خطا از عذرا ..

نیست پرواز عُذاری ، که نه بالی دارد..

شود اَر مست ، ازاین جامِ ختا ابراهیم،

اَندر اندیشه و در وَهم ، خیالی دارد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.