post

dzsxcz 300x225 گلبرگ سرخ شعرهای زیبا شماره شانزدهمپروردگارم!

قاضی تویی

کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم …

خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را!

یک خط کش این دستمان !

یک ترازو آن دستمان !

اندازه می گیریم و وزن می کنیم

آدم ها را

رفتارشان را

انتخاب هایشان را

تصمیم هایشان را

حتی قضا و قدرشان را !!

به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم،

بعد می گوییم

خیر و صلاحت را می خواهم !

غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !

در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم

آن یکی را به ازدواج نکرده اش

این یکی را به نوع رابطه اش

آن دیگری را…

یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :

چندبار به جای او بوده ای

که حالا اینطور راحت نظر می دهی

حواسمان نیست که چه راحت

با حرفی که در هوا رها میکنیم

چگونه یک نفر را به هم می ریزیم

چندنفر را به جان هم می اندازیم

چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم

چقدر زخم میزنیم…

حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم

اما یکی ممکن است گیر کند

بین کلمه های ما

بین قضاوت های ما

بین برداشت های ما

دلی که می شکنیم ارزان نیست…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.