حوادث بازپسگیری فدک توسط صدیقه طاهره(س)
شهادت دختر نبی مکرم اسلام اگرچه در برهههایی از زمان با شبهات عدهای که هدفی جز انکار غصب خلافت نداشتند، همراه بوده است اما اتفاقات رخ داده در جریان زندگی ۷۵ یا ۹۵ روزه حضرت صدیقه کبری(س) پس از وفات پیامبر اکرم در کتب زیادی از شیعه و حتی اهل
سنت به رشته تحریر در آمده است. در این اثر تلاش شده است با بررسی بیش از ده منبع از کتب معتبر به روایت استراد فدک توسط صدیقه طاهره(س) و لطمات وارده به آن حضرت در جریان این امر بپردازیم. در جمع آوری فیشها سعی شده است به مطالبی بیشتر پرداخته شود که شاید تاکنون از منظر اهل منبر مغفول مانده باشد. در بین سعی شده تا بعضی از عبارتهای عربی و کاربردی برای اهل منبر در متن آورده شود.
یکی از اتمام حجتها برای مسئله فدک آن بود که حضرت زهرا(س) به دستور امیرالمومنین نزد ابوبکر رفت و سخنانی در مورد فدک و حق خویش به او فرمود.
ابوبکر که حرفی برای گفتن نداشت، ورقه ای خواست و نوشتهای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت و به حضرت زهرا(س) داد. حضرت ورقه را برداشت و از نزد او بیرون آمد.
عمر در راه حضرت زهرا(س) را دید و گفت: «ای دختر محمد، این نوشته همراه تو چیست»؟ حضرت فرمود: «نوشتهای است که ابوبکر برای بازپس دادن فدک نوشته است». عمر گفت: «آن را به من بده»! اما حضرت ابا کرد و نوشته را نداد.
او که میخواست به هر صورت سند اعتراف سقیفه درباره فدک را از دست حضرت بگیرد، با جسارتی عظیم دست به این اقدام زد.
عمر چنان سیلی به صورت حضرت زهرا(س) زد که گوشوارهاش شکست. سپس با لگد به گونهای زد که بانوی پهلو شکسته در میان کوچه بر زمین افتاد!
آنگاه جلو آمد و نوشته را به زور از دست فاطمه(س) گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشتههایش را پاک کرد. سپس ورقه را پاره کرد و گفت: «این سرزمینی است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است! بیا کوهها را بر گردن ما بگذار»!
حضرت زهرا(س) در حالی که به شدت درد میکشید، با چادر خاک آلود به سختی از زمین برخاست و خطاب به عمر فرمود: «چه خبر است؟! خدا به تو مهلت ندهد و تو را بکشد و شکمت را پاره کند همانگونه که کاغذ مرا پاره کردی».
سپس صدیقه کبری که توقف بیش از این را در کوچه صلاح نمیدید، به سوی خانه حرکت کرد. گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س)، ص ۴۲ – جنه العاصمه ۵۲۳
عبارت عربی واقعه از کتاب بحارالانوار:
فَخَرَجَتْ وَ اَلْکِتَابُ مَعَهَا، فَلَقِیَهَا عُمَرُفَقَالَ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ! مَا هَذَا اَلْکِتَابُ اَلَّذِی مَعَکِ؟ فَقَالَتْ: کِتَابٌ کَتَبَ لِی أَبُو بَکْرٍ بِرَدِّ فَدَکَ، فَقَالَ: هَلُمِّیهِ إِلَیَّ، فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَیْهِ، فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ- وَ کَانَتْ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ حَامِلَهً بِابْنٍ اِسْمُهُ اَلْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ اَلْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا، ثُمَّ لَطَمَهَا، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نَقَفَ ، ثُمَّ أَخَذَ اَلْکِتَابَ فَخَرَقَهُ.
یعنی: وقتی بانو به همراه آن نوشته بیرون میآمد، عمر او را دید و گفت: دختر محمد این نوشته چیست که همراه داری؟
حضرت فرمود: نامه بازگرداندن فدک است که ابوبکر آن را برایم نوشته. عمر گفت: زود آن را بده. بانو نپذیرفت که نوشته را به او بدهد. عمر با لگد به سینه حضرت زد. حضرت زهرا بر کودکی به نام محسن باردار بود. محسن را از رحم سقط کرد. عمر سیلی به صورت حضرت زهرا(س) نواخت. گویا من خود آن گوشواره که در گوشش شکست را مینگرم… بعد از آن هم نوشته را گرفت و پاره کرد. بیت الحزان ص ۲۳۱
در کتاب ریاحین الشریعه آمده است این روایت خالی از تامل نیست چه آنکه سقط جنین مشهور بین در و دیوار هنگام هجوم به خانه امیرالمومنین رخ داده است. شاید از این جهت محدث قمی در بیت الاحزان گفته: اعتبار این روایت در نزد من مثل سایر اخبار نیست که در این باب نقل شده است چون مجلسی نقل کرده بود ما هم نقل کردیم. ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۱۹
ماجرای کوچه به روایت شیخ مفید
شیخ مفید ماجرای کوچه را چنین نقل میکند: ابوبکر کاغذی طلبید و رد فدک را بر آن نوشت و به حضرت زهرا(س) داد. حضرت با گرفتن سند، از نزد ابوبکر بیرون آمد؛ ولی در راه عمر با او ملاقات کرد و از جریان نامه پرسید.
حضرت فرمود: این نامه سند رد فدک است که ابوبکر برایم نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده. فاطمه(س) امتناع ورزید. عمر با لگد به سینه و پهلوی فاطمه(س) زد! بطوری که فرزندش محسن سقط شد! و چنان سیلی به صورت آن بانو زد که گوشوارهاش شکست! سپس سند را گرفت و پاره کرد. الاختصاص شیخ مفید، ص ۱۸۵
بستری شدن زهرای مرضیه پس از جسارت کوچه
بیت الاحزان مینویسد این ماجرا گذشت تا آنکه فاطمه(س) هفتاد و پنج روز بعد از این ضربههای عمر، در بیماری و رنجوری ماند و پس از آن به شهادت رسید.