post

fateme zahra 12 700x451 300x193 گلبرگ سرخ ویژه نامه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وایام فاطمیهنه اسمی که حضرت فاطمه نزد خداوند دارد

امام صادق علیه‌السلام فرمود: اگر امیرالمومنین(ع) با حضرت فاطمه(س) ازدواج نکرده بود در روی زمین تا روز قیامت هیچ همسر و همتایی در میان بنی آدم برای او نبود.

حضرت عبدالعظیم حسنی از حسن بن عبدالله از یونس بن ظبیان از امام جعفر صادق علیه

السلام نقل می‌کند که فرمود: حضرت فاطمه(س) را در پیشگاه خداوند متعال نُه اسم است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا.

سپس فرمود: آیا می‌دانی چرا او فاطمه نامیده شده است؟

گفتم: شما بفرمایید ای آقای من.

فرمود: چون از هر شر و بدی به دور است.

متن حدیث:

حدثنا ابن المتوکل، عن السعد آبادی، عن البرقی عن عبدالعظیم حسنی عن الحسن بن عبدالله عن یونس بن ظبیان قال ابوعبدالله علیه السلام:

لفاطمه علیها السلام تسعه اسماء عندالله عزوجل: فاطمه و الصدیقه و المبارکه و الطاهره و الزکیه و الرضیه و المرضیه و المحدثه و الزهراء.

ثم قال: تدری لای شیء سمیت فاطمه علیها السلام؟

قلت: اخبرنی یا سیدی.

قال: فطمت من الشر.

قال: ثم قال علیه‌السلام: لولا ان امیرالمومنین علیه السلام تزوجها لما کان لها کفو علی وجه الارض الی یوم القیامه آدم فمن دونه.

«امالی صدوق،مجلس ۸۶،ح ۱۸ – خصال،ج۲،ص۴۱۴ – بحار،ج۴۳،ص۱۰»

 

زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها

اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ

صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ

أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ

إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ

أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً

ترجمه زیارت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود.

پس ما درخواست مى ‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید.

تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد.

سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا.

سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا.

سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام بر تو اى دختر بهترین خلق خدا .

سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا .

سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین.

سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا.

سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت.

سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى.

سلام بر تو اى آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى.

سلام بر تو اى صاحب فضیلت‏و پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء.

سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى.

سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند.

سلام بر تو اى ستم کشیده و مقهور دشمنان دین.

سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد.

درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد. گواهى مى‏دهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و هر که تو را مسرور و شاد ساخته.

رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده.

و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است.

و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته.

و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است.

زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى خدا را گواه مى‏گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضى هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید.

بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید.

ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است.

که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

خدا را گواه مى‏گیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى‏ گیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم.

من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم.

و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم.

گواهى مى ‏دهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند.

و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند.

و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند.

اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست.

تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد. و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى.

پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى.

 

بیست ویژگی قرآنی برای حضرت زهرا

ابن عباس می گوید: از رسول خدا(ص) درباره کلماتی که حضرت آدم از پروردگار خویش دریافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسیدم. فرمود: «از خدا خواست که به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) توبه اش را بپذیرد.

قرآن مجید که کلام راستین خداست و در نهایت اتقان و درستی قرار دارد، بی هیچ شک و شائبه ای بازگوکننده حقایقی است که ذهن بشری از نیل به بسیاری از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) حقیقتی بی مانند دارد که جز در سایه سار قرآن و کلام معصومان نمی توان بدان دست یافت. بدین لحاظ، در این مجال به بررسی برخی از آیات قرآن و بیان پاره ای از این حقایق می پردازیم.

۱.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدایت الهی

خداوند را نور آسمان ها و زمین می خواند و تصریح می کند که او هر فردی را که بخواهد، به نور خویش هدایت می کند. در ادامه می فرماید: «[این نور هدایت] در خانه هایی است که خداوند اذن فرموده است رفعت بیابند؛ خانه هایی که نام خدا در آنها ذکر می شود و مردانی که تجارت و معامله، آنان را از یاد الهی غافل نمی کند و می ترسند از روزی که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو می شود، صبح و شام در آنها، تسبیح او می گویند.»(۱) هنگامی که پیامبر خدا (ص) آیات مذکور را تلاوت کرد، یکی از اطرافیان حضرت پرسید: یا رسول الله! این خانه ها کدام خانه هایند؟ فرمود: «خانه های انبیا». ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول الله! آیا خانه فاطمه و علی از مصادیق این آیه است؟ پاسخ شنید: «آری، از برترین مصادیق آن است.»(۲)

۲. مشکات الهی

قرآن برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می کند: «مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند…»(۳). راوی می گوید: از امام (ع) درباره این کلام الهی پرسیدم. فرمود: «آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع) و آن زجاجه (فانوس یا حباب شفاف)، امام حسین (ع) است.»(۴) این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه (ع) و فرزندانش در عالم تکوین و هدایت بشر دارد.

۳. ستاره فروزان

امام(ع)، ذیل این آیه قرآن که می فرماید: «ستاره ای درخشنده چون مروارید» (۵)، فرمود: «فاطمه ستاره درخشان و فروزانی از میان جمله زنان عالم است.»(۶)

۴. انسان بزرگ الهی

امام باقر(ع) درباره آیه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاری است برای همه انسان ها» (۷) فرمود: «یعنی فاطمه» (۸). واژه «کُبَر» جمع «کبری» و تأنیث اکبر است. بنابراین، آیه مذکور چنین معنا می شود: «فاطمه زهرا(ع) یکی از بزرگان است» (۹). در بیانی کوتاه می توان گفت: این تفسیر، عظمت معنوی آن بانوی بزرگوار اسلام را بازگو می کند که در اثر آراسته شدن وی به سجایا و کمالات الهی برایش حاصل گشته است.

۵. دریای فضیلت

ذیل این آیه که می فرماید: «(خداوند) دو دریا را در کنار یکدیگر قرار داد؛ در حالی که با هم تماس دارند. در میان آن دو، برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند.»(۱۰)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «علی و فاطمه، آن دو بحر عمیقی اند که هیچ یک را بر دیگری برتری نیست. بین آن دو، واسطه ای است که همان رسول خداست و محصول این بحر عمیق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسین هستند.»(۱۱) ثعلبی در تفسیر خود، از سفیان ثوری نقل می کند: «مرج البحرین یلتقیان» یعنی فاطمه و علی و منظور از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین و مراد از «بینهما برزخ» رسول خداست.»(۱۲) ابوسعید خدری نیز آیات یاد شده را همین سان تبیین و تفسیر می کند. (۱۳)

۶. کوثر رسول الله(ص)

حضرت خدیجه برای پیامبر(ص) فرزند پسری به دنیا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتی از دنیا رفت. روزی از روزها، یکی از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پیامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وی به گفتگو پرداخت. گروهی از سران قریش که این گفتگو را دیده بودند به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسیدند: با چه کسی گفتگو می کردی؟ گفت: با آن «ابتر» (۱۴)! خداوند در حمایت از پیامبر(ص) خویش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود: «(ای پیامبر(ص))! ما به تو کوثر(خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن و بدان که دشمن تو قطعاً بریده نسل و دم بریده خواهد بود.»(۱۵)

مفسران کلام الهی، «کوثر» را خیر و برکت بسیار معنا کرده و گفته اند: «مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر(ص) است و این معنا از طریق فرزندان فاطمه(ع) محقق شده است؛ به گونه ای که عدد ذریه او از شمارش خارج است و این روند تا روز قیامت تداوم دارد.»(۱۶). بسیاری از بزرگان علمای شیعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(س) را روشن ترین مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زیرا شأن نزول آیه، بیانگر این است که بت پرستان مکه، پیامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن می کردند و قرآن ضمن نفی گفتار آنان، به پیامبر(ص) می فرماید: «ما به تو کوثر عطا کردیم.» از این تعبیر چنین برداشت می شود که این خیر کثیر(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع) است. (۱۷)

۷. شاخه ای از شجره الهی

خدای متعال کلمه طیبه را به شجره طیبه ای مانند می کند و می فرماید: «آیا ندیدی که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طیبه(سخن و ایمان پاک) همانند درختی پاک است که ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(۱۸) یکی از یاران امام باقر(ع) نقل می کند: خدمت آن حضرت رسیدم و درباره آیه یاد شده پرسیدم. حضرت (ع) پاسخ داد: «آن درخت(شجره طیبه)، محمد مصطفی (ص) است. تنه آن درخت، امیرمؤمنان علی(ع)، میوه آن، امام حسن و امام حسین(ع)، شاخه اصلی آن فاطمه(ع) است و شاخه های کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ های این درخت، شیعیان و دوستداران ما اهل بیت اند.»(۱۹)

۸. حقیقت شب قدر

امام صادق(ع) درباره آیات نخستین سوره قدر(۲۰) فرمود: «لیله(مقصود حقیقی از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراین هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقیقت این است که فاطمه (ع) فاطمه نامیده شد، چون خلایق از شناختش ناتوان گشتند. (۲۱)

۹. فاطمه(ع)، صراط مستقیم الهی

حداقل ده مرتبه در نمازهای شبانه روز، از خدای بزرگ می خواهیم که ما را به «صراط مستقیم» هدایت و راهنمایی کند. پیامبر(ص) عظیم الشأن اسلام در تفسیر صراط مستقیم می فرماید: «همانا خداوند، علی(ع) و همسرش و فرزندانش را حجت خویش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه های علم در امت من اند. هرکه به سوی آنان رهنمون شود، به صراط مستقیم هدایت گشته است.»(۲۲)

۱۰. ایمان به فاطمه(ع)، شرط هدایت

امام باقر(ع) در تفسیر آیه ۱۳۶ و ۱۳۷ سوره بقره می فرماید: «از آیه «آمنا بالله و ما انزل الینا»، علی، حسن، حسین و فاطمه اراده گشته و این حکم، بر امامان پس از ایشان نیز جاری است» و نیز فرمود: «فان آمنوا» یعنی: مردم. «بمثل ما آمنتم به» یعنی: به علی، فاطمه، حسن، حسین (ع) و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق» (۲۳).

۱۱. پذیرش توبه با توسل به فاطمه(ع)

قرآن کریم می فرماید: وقتی حضرت آدم(ع) و همسرش حوا(ع) به رغم نهی الهی، از میوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهی از بهشت اخراج شدند و به زمین هبوط کردند. «سپس آدم از سوی پروردگارش کلماتی دریافت کرد(و با آن کلمات توبه کرد) و به درستی که خداوند، توبه پذیر و مهربان است.»(۲۴) ابن عباس می گوید: از رسول خدا(ص) درباره کلماتی که حضرت آدم از پروردگار خویش دریافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسیدم. فرمود: «از خدا خواست که به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) توبه اش را بپذیرد. خداوند نیز پذیرفت.»(۲۵)

۱۲. صالح درگاه الهی

قرآن کسانی را که فرمان بردار خدا و رسول وی اند، به هم نشینی با آنانی وعده می دهد که از نعمت های بی پایان و ابدی الهی بهره مندند. (۲۶) انس بن مالک می گوید: یک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پیامبر(ص) به جای آوردیم، به آن حضرت عرض کردم: یا رسول الله! آیا این سخن خدای را برایمان تفسیر می کنی که می فرماید: «و کسی که خدا و پیامبر(ص) را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیقان خوبی اند.»(۲۷) فرمود: مقصود از «پیامبران» منم. منظور از «صدیقان» برادرم علی (ع) است. مقصود از «شهدا» عمویم حمزه است و مقصود از «صالحان» نیز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش (حسن و حسین(ع)) اند. (۲۸)

۱۳. مقرب الهی و ناظر اعمال نیکان

خدای متعال در کتاب آسمانی خویش هنگام خبردادن از مواهب عظیم و نعمت های روح پرور بهشت برای نیکوکاران می فرماید: «نامه اعمال ابرار و نیکان در علیین است و تو چه می دانی که علیین چیست!؟ نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی که مقربان(خاصان و برگزیدگان درگاه الهی) شاهد آن اند.»(۲۹) امام باقر(ع) در تفسیر این کلام الهی می فرماید: منظور از آن «مقربان» پیامبرخدا(ص)، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) است. (۳۰) بنابراین فاطمه (ع) یکی از مقربان و خاصان درگاه الهی است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نیکان در روز رستاخیز خواهد بود.

۱۴. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکی

آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر(ص) فرستاده شد: «خداوند می خواهد که پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد» (۳۱). علت نزول آن نیز چنین است که پیامبر(ص) خدا امیرمؤمنان علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) را فراخواند. عبایی را روی آنها کشید و وقتی هر پنج نفر زیر عبا قرار گرفتند، فرمود: «بار خدایا! اینان اهل بیت من اند. پس آلودگی و ناپاکی را از ایشان دور ساز و پاک و پاکیزه بگردانشان».(۳۲)

زمخشری می نویسد: رسول خدا(ص) عبای پشمینه سیاه رنگی بر دوش داشت. وقتی امام حسن(ع) به محضرش شرفیاب شد، پیامبر(ص) وی را به زیر عبای خود فراخواند. پس از مدتی امام حسین (ع) آمد، او را نیز بدانجا فراخواند. پس از وی فاطمه(ع) و سپس امیرمؤمنان (ع) آمد و به زیر عبای رسول الله (ص) رفتند. پس از آن، پیامبر(ص) فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت…»(۳۳)

ابوسعید خدری تصریح می کند: این آیه در شأن پیامبر(ص) خدا، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع) نازل شده است. (۳۴) ام سلمه نیز بدین مطلب تصریح دارد. (۳۵) ابن حجر هیثمی نیز اذعان می کند که اکثر مفسران بر این عقیده اند که آیه تطهیر در شأن علی، فاطمه و حسن و حسین (ع) نازل شده است. (۳۶)

۱۵. فاطمه(ع)، بهترین الگو

خداوند به پیامبر(ص) خویش می فرماید: «خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پایدار باش.»(۳۷) در این زمینه می نویسند: از زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر(ص) خدا پیوسته، هنگام نماز، بر در خانه علی و فاطمه(ع) حاضر می شد و می فرمود: «خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستی جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند. (۳۸)»(۳۹). پیامبرخدا (ص) با عبارات «خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند»، به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل بیت است و علت دعوت به نماز، بی تفاوتی علی و فاطمه (ع) به عبادت نیست، بلکه از باب الگودهی به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصیری در اجرای دستورهای الهی اند. برخی از اصحاب در این رابطه نقل می کنند: پیامبر(ص) نه ماه پی در پی این کار را انجام داد. (۴۰)

۱۶. پاداش بیکران برای فاطمه(ع)

صادق آل محمد(ع) نقل می کند: رسول خدا(ص) وارد خانه فاطمه(ع) شد؛ در حالی که فاطمه لباس خشنی از پشم شتر بر تن داشت، با یک دست، آسیاب می کرد و با دست دیگر، کودکش را شیر می داد. با مشاهده این وضعیت، اشک از چشمان پیامبر(ص) سرازیر شد. فرمود: «دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ زیرا خداوند این آیه را بر من نازل کرده است: به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی(۴۱).»(۴۲)

۱۷. سربلند از امتحان الهی

عبدالله بن مسعود در تفسیر این آیه که می فرماید: «امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشیدم؛ آنها پیروز و رستگارند» (۴۳)، می گوید: یعنی امروز به سبب اینکه علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین(ع) بر طاعت، گرسنگی، فقر، و امتحانات الهی در دنیا صبر پیشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستی که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهی هستند. (۴۴)

۱۸. اسوه ایثار و اخلاص

امام حسن و امام حسین(ع) در خردسالی بیمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعی از یاران خویش به عیادت آنها آمدند. سپس به علی(ع) فرمودند: ای اباالحسن! خوب است برای شفای دو فرزند خویش، نذری کنی. از این رو، علی(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفای این دو کودک، سه روز «روزه» بگیرند… در پایان داستان ایثار و فداکاری اهل بیت (ع) آمده است که فرشته وحی الهی نازل شد و فرمود: ای محمد! خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید. سپس، سوره «هل اتی» را بر او خواند. (۴۵) خداوند در این سوره، سه صفت آشکار و برجسته این خانواده را- که فاطمه(ع) نیز یکی از آنان است- متذکر می شود که عبارت است از :۱. وفای به نذر: «به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است، بیمناک اند» (۴۶)؛ ۲. ایثار: «و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند»؛ (۴۷) ۳. اخلاص: «ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم».(۴۸)

۱۹. برترین زن مسلمان

هنگامی که پیامبر(ص) با مسیحیان نجران درباره مسیحیت و نفی الوهیت حضرت عیسی(ع) گفتگو می کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذیرفتند، خداوند به پیامبر(ص) خویش دستور داد با آنها «مباهله» کند. آن حضرت در حالی که برای مباهله حضور یافت که حسین(ع) را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع) پشت سرش می آمد و علی هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پیامبر(ص) به اهل بیت خود فرمود: «وقتی دعا کردم، آمین بگویید» اما اسقف نجران با دیدن آن چهره های پرجاذبه الهی گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جایش برکند، می کند، مباهله نکنید که هلاک می شویم و بر روی زمین یک نصرانی تا روز قیامت باقی نمی ماند. بنابراین، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دین خود باقی بمانند و در نهایت، با آن حضرت توافق کردند که جزیه بپردازند. (۴۹)

این واقعه زمانی بود که خداوند فرمود: «هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز هم) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغگویان قرار دهیم.»(۵۰) ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید: منظور پیامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسین، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پیامبر(ص) و علی است. (۵۱) ابوسعید خدری نیز می گوید: زمانی که این آیه نازل شد، رسول الله، علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را فراخواند و فرمود: «بارخدایا! اینها اهل من اند.»(۵۲) درواقع، تعبیر «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره این چهار معصوم، بیانگر برتری و فضیلت آنان بر سایرین است؛ زیرا پیامبر(ص) از میان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزید.

۲۰. محبت کوثر، مزد رسالت

خداوند خطاب به پیامبر(ص) خویش می فرماید: «بگو هیچ پاداشی از شما (بر رسالتم) درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را» (۵۳). این آیه، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر(ص) معرفی می کند و آن را از امت مسلمان می خواهد. ابن عباس روایت می کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر(ص) عرض کردند: «یا رسول الله! آنانی که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کسانی اند؟» فرمود: «علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)»(۵۴).

پی نوشت ها

۱. «فی بیوت اذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال…»نور/۳۶ و ۳۷.

۲. الکشف و البیان(تفسیر ثعلبی)، تحقیق: ابومحمد ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ۱، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص ۱۰۷.

۳. «مثل نوره کمشکاه فیها مصباحٌ…»نور/۳۵.

۴. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ابن مغازلی، بیروت، دارالاضواء، چ۳، ۱۴۲۴ق، ص ۲۶۳، ح۳۶۱.

۵. «کانها کوکبٌ درّی».نور/۳۵.

۶. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص ۲۶۳، ح ۳۶۱.

۷. «إنها لاحدی الکبر نذیراً للبشر».مدثر/ ۳۵ و ۳۶.

۸. تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ۴، ۱۴۱۲ق، ص ۴۵۸، ح۲۲.

۹. همان.

۱۰. «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان». الرحمن/ ۱۹ و ۲۰.

۱۱. ینابیع الموده، سلیمان قندوزی، تحقیق: علاء الدین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ۱، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص ۱۳۹.

۱۲. الکشف و البیان، ج۹، ص ۱۸۲.

۱۳. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص ۲۷۷، ح۳۹۰.

۱۴. «مشرکان مکه، پیامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روی طعنه «ابتر» صدا می زدند؛ چون فرزند پسری نداشت.»

۱۵. «انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/۱-۳.

۱۶. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص ۴۵۸-۴۶۰.

۱۷. برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۶، ۱۳۷۹ش، ج۵، ص ۵۹۹-۵۶۰.

۱۸. «الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء». ابراهیم/ ۲۴.

۱۹. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ۱، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص ۳۱۱.

۲۰. «انا انزلناه فی لیله القدر».قدر/۱.

۲۱. تفسیر فرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۶ق، ص ۵۸۱ و ۵۸۲، رقم ۷۴۷؛ بحارالانوار، تحقیق: محمود دریاب، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ۱، ۱۴۲۱ق، ج۱۸، ص ۵۲.

۲۲. شواهد التنزیل، ج۱، ص ۵۸، ح ۸۹.

۲۳. التفسیر للعیاشی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه؛ قم، بنیاد بعثت، چ۱، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص ۱۵۹، رقم ۲۱۲/ ۱۱۱.

۲۴. «فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم» بقره/۳۷.

۲۵. ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۱۲؛ الطرائف، سید بن طاووس، قم، نشر خیام، چ ۱۳۷۱ق، ص ۱۱۲، ح ۱۶۶؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص ۱۹.

۲۶. «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا». نساء/۶۹.

۲۷. همان.

۲۸. بحارالانوار، ج۱۰، ص ۳۶۱.

۲۹. «ان کتاب الابرار لفی علییین و ما ادریک ما علییون کتاب مرقوم یشهده المقربون». مطففین/۱۸-۲۱.

۳۰. بحارالانوار، ج۱۰، ص ۳۶۱.

۳۱.احزاب/ ۳۳.

۳۲. ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۲۵.

۳۳. الکشاف، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ۲، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص ۳۹۶.

۳۴. الکشف و البیان، ج۸، ص ۴۲؛ ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۲۷؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۲۵، ح ۶۶۱؛ ذخائر العقبی، مکتبه القدسی، ۱۳۵۶ق، ص ۲۴؛ فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه و النشر، چ۱، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص ۱۰، ح۳۵۶؛ جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، محمد بن جریر طبری، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۲۲، ص ۹، ح ۲۱۷۲۷.

۳۵. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص ۲۵۴، حدیث ۳۴۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص ۲۶۵؛ اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، چ۱، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص ۲۲۵.

۳۶. الصواعق المحرقه، تحقیق، عبدالوهاب عبداللطیف، مکتبه القاهره، چ۲، ۱۳۸۵ق، ص ۱۴۳.

۳۷. «وامر اهلک بالصلاه و اصطبر علیها». طه/۱۳۲.

۳۸. «الصلاه رحمکم الله «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت».

۳۹. شواهد التنزیل، ج۱، ص ۳۸۱، ح ۵۲۶.

۴۰. الکشف و البیان، ج۸، ص ۴۲.

۴۱. «و لسوف یعطیک ربک فترضی». ضحی/۵.

۴۲. مجمع البیان، ج۱۰، ص ۳۸۲؛ الکشف و البیان، ج۱۰، ص ۲۲۵؛ موفق؛ مقتل الحسین خوارزمی، ابن احمد مکی، تحقیق: محمد سماوی، قم، انوارالهدی، چ۱، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص ۱۰۵، ح۳۴.

۴۳. «انی جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ ۱۱۱.

۴۴. شواهد التنزیل، ج۱، ص ۴۰۸، ح ۶۶۵.

۴۵. الکشاف، ج۴، ص ۶۷۰ و ۶۷۱؛ التفسیر للعیاشی، ج۳، ص ۱۶۳-۱۶۵؛ الکشف و البیان، ج۱۰، ص ۹۹-۱۰۱؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص ۲۰۹ و ۲۱۰؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص ۳۰۰-۳۰۲، ح ۱۰۴۲؛ تذکره الخواص، ابن جوزی، بیروت، مؤسسه اهل البیت، ۱۴۰۱ق، ص ۲۸۱-۲۸۳؛ ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۰۸ و ۱۰۹.

۴۶. «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً».انسان/ ۷.

۴۷. «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا». انسان/ ۸.

۴۸. «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ ۹.

۴۹. ر. ک: الکشاف، ج۱، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الکشف و البیان، ج۳، ص ۸۵ و ۸۶.

۵۰. «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین». آل عمران/۶۱.

۵۱. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص ۲۶۴، ح ۳۶۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۱۴۲، ح ۱۹۴.

۵۲. «اللهم هؤلاء اهلی»، ذخائر العقبی، احمد بن عبدالله طبری، ص ۲۵.

۵۳. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی». شوری/ ۲۳.

۵۴. ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۲۴؛ الطرائف، ص ۱۱۲، ح ۱۶۷؛ الکشف و البیان، ج۸، ص ۳۱۰؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۴۸؛ مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص ۲۵۸، ح ۳۵۲؛ فرائد السمطین، ج۲، ص ۱۳، ح ۳۵۹؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۹۶.

نویسنده:مرتضی حسینی شاه ترابی منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۷۷.

 

پنجره‌ای به آسمان معرفت آل عبا

امروز که وجود ملکوتی فاطمه س به آغوش گشاده‌ی بهشتِ خدا لبیک می‌گوید، امروز که علی ع یک دنیا مظلومیت را با تنهایی جانسوزش در می‌آمیزد، امروز که زینب س استواری و ایستادگی را می‌آغازد و حسن و حسین ع غریبی و مظلومیت را می‌چشند، جای آن دارد که دل ما هم تکانی بخورد.

یاس‌ها امروز بوی اشک می‌دهند. خورشید به خجلت می‌تابد و آسمان دل گرفته است. حوریان بهشت، صف در صف، در انتظار و ملایک مقرب خدا گردآمده در منزل وحی‌اَند. خانه پیامبر، منزلگاه عبودیت ناب الهی، اینک مهمانی به آسمان می‌فرستد. خدا آغوش مهر گشوده است و اندک دمی دیگر، روح بلند و نورانی فاطمه س تن رنجور و درد آلودش را ترک می‌گوید و مدینه را با همه‌ی ستم‌هایش، با همه‌ی ظلمتش و با همه‌ی سیاهی‌اَش تنها می‌گذارد. و علی می‌ماند و تنهائی؛ علی می‌ماند و غریبی؛ علی می‌ماند و مظلومیت؛ با کودکانی به غایت پژمرده، تا یکایک چراغی شوند در راه. سلام و درود خدا بر آنان که آسمانی‌اَند و از تبار نور.

امروز که وجود ملکوتی فاطمه س به آغوش گشاده‌ی بهشتِ خدا لبیک می‌گوید، امروز که علی ع یک دنیا مظلومیت را با تنهایی جانسوزش در می‌آمیزد، امروز که زینب س استواری و ایستادگی را می‌آغازد و حسن و حسین ع غریبی و مظلومیت را می‌چشند، جای آن دارد که دل ما هم تکانی بخورد. پنجره‌ای باز شود از درون دل ما تا آسمان معرفت آل عبا. باید جاری اشک، سیاهی دلمان را بشوید. باید دل‌مان طوفانی شود و موجش حصارهای دنیائی را در هم بکوبد. باید این دل بشکند و بشکافد تا نور ایمان اهل بیت به درونش بتابد، تا فردا به ندای یاری خواه فرزند زهرا لبیک گوید.

ان شاءالله.

 

جایگاه حضرت زهرا در منابع اهل سنت

اینکه دخترم فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش، دور ساخته است.

در روایات شیعه به طور متوا‌تر نقل شده است که فاطمه زهرا سلام الله علی‌ها در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جایگاه ویژه‌ای دارد که در منابع اهل سنت نیز قابل قبول است و بخشی از آن‌ها دراینجا نقل می‌شود.

  1. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است». (۲)

۲. همانا که فاطمه پاره‌ای از من است، مرا می‌آزارد هر که وی را بیازارد» (۳) و در روایتی «فاطمه پاره‌ای از من است» مرا آزرده خاطر می‌سازد هر که او را آزرده خاطر نماید و مرا شاد می‌کند هر که وی را شاد کند». (۴)

۳. رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه سلام الله علی‌ها فرموده است: «خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود می‌شود». (۵)

۴. صحیح البخاری به سند خود از عایشه آورده است که گفت: «فاطمه پیش من آمده و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر نداشت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا سمت چپ خود نشاند؛ سپس مطلبی را محرمانه به او فرمود و فاطمه گریه کرد. به او گفتم: چرا گریه می‌کنی؟، پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم: مانند امروز ندیده‌ام که شادی به اندوه نزدیک‌تر باشد. از او پرسیدم درباره آنچه گفته بود. پس فاطمه (س) گفت: «من راز پیامبر خدا را فاش نمی‌کنم» تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله وفات یافت. از او پرسیدم، گفت: «به من محرمانه فرمود که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه می‌داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمی‌بینم جز اینکه أجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق می‌شوی؛ پس من به گریه افتادم. پس فرمود: آیا نمی‌پسندی که سیّده زنان اهل بهشت باشی و من از این جهت بود که خندیدم». (۶)

۵. مستدرک به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، ‌ خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم». (۷)

حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح، ولی آن را نیاورده‌اند (که مقصود وی بخاری و مسلم است) و صاحب ذخائر العقبی علاوه بر آن آورده «بر‌تر از آنان فاطمه است». (۸)

۶. از ابن عباس نقل شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «دخترم فاطمه، حوری است، آدمی، که حیض و نفاس ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش، دور ساخته است». (۹)

۷. احمد بن حنبل در مسند خود آورده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هر‌گاه به مسافرت می‌رفت، آخرین دیدارش را با فاطمه سلام الله علی‌ها قرار می‌داد و هرگاه مراجعت می‌کرد، اولین کسی که به دیدارش می‌رفت، فاطمه بود. (۱۰)

۸. تِرمذی در صحیح خود از عایشه نقل کرده که گفت: «کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت از فاطمه به رسول خدا صلی الله علیه و آله شبیه‌تر باشد، گفت: وی هر‌گاه بر پیامبر وارد می‌شد، به سوی او بر می‌خاست و او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند». (۱۱)

۹. حاکم در مستدرک خود آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از درون عرش ندا سر می‌دهد:‌ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله بر صراط بگذرد، پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همچون برق می‌گذرد. (۱۲)

منبع: مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم

۱. نجم: ۴-۳.

۲. بخاری، صحیح البخاری، قاهره، دارالحدیث، بی‌تا، ج۵، ص ۲۶، باب مناقب اقربای رسول، ابن حجر هیثمی، آن را در الصواعق المحرقه، قاهره، دارالبلاغه، چاپ ۱۴۰۳ هـ. ق، ص ۱۸۸ آورده است.

۳. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، موسسه عزالدین، ج۵، ص ۵۴، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل، فاطمه، حدیث ۹۳.

۴. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۱۹۰، این حدیث به صورت‌های مختلفی که همین معنی را می‌رساند در بسیاری از منابع مانند: مسند، احمد بن حنبل، کنزالعمال، و الامامهو السیاسه ابن قتیبه… ودیگر منابع آمده است.

۵. حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، المستدرک، علی الصحیحین، هند، ۱۳۳۴هـ ق، کتاب مناقب الصحابه، ج۳، ص ۱۵۴، حاکم گفته، حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده‌اند. و ابن اثیر، اسدالغابه، مکتبه الاسلامیه، چاپ پنجم، و ابن حجر الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص ۲۶۵، و بسیاری دیگر از منابع اهل سنت.

۶. بخاری، صحیح البخاری، ه‌مان، ج۴، ص ۲۴۸، باب علامت‌های نبوت، و همین طور: مسلم، صحیح، ج۵، ص ۵۷-۵۵ در حدیث ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ آورده است.

۷. حاکم نیشابوری، مستدرک،‌‌ همان ج۲، ص ۵۹۴، و حسام الدین هندی، کنزالعمال، بیروت، موسسه الرساله، ج۱۱، ص ۶۰۵، حدیث ۳۲۹۲۵، آورده است که: فاطمه سیّده زنان بهشت است.

۸. احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبه القدسی، ص ۴۴.

۹. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبه الخانجی، ‌ج۱۲، ص ۳۳۱، حدیث ۶۷۷۲، و ابن حجر، صواعق، ص ۱۶۰.

۱۰. احمد بن حنبل، مسند، مصر، مطبعه‌المیمنیه، ج۵، ص ۲۷۵، و مستدرک (حاکم)، ج۱، ص ۴۸۹.

۱۱. ابوعیسی، الجامع الصحیح، (سنن ترمذی)، قاهره، دارالحدیث، ج۵، ص ۷۰۰، ‌حدیث ۳۸۷۲.

۱۲. حاکم نیشابوری،‌‌ همان مستدرک «پیشین» ج۳، ص ۱۵۳، و ابن هجر هیثمی، الصواعق، المحرقه، ص ۱۹۰.

 

«منذر» و «هادى» کیست؟

نگاهی به شرح و تفسیر آیه هفتم از سوره رعد

هنگامى که این آیه بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نازل شد، آن حضرت دست بر سینه مبارکشان نهادند و فرمودند: منذر من هستم، بنیانگذار و شارع شریعت اسلام من هستم و هر قوم و جمعیّتى هدایتگرى دارد. سپس دست بر شانه على (ع) نهاد و فرمود: اى على (منظور از) هادى (در آیه شریفه) تو هستى.

وَیَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْلا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد

کسانى که کافر شدند مى گویند: «چرا آیه (و معجزه اى) از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» تو فقط بیم دهنده اى; و براى هر گروهى هدایت کننده اى است (و اینها همه بهانه است، نه براى جستجوى حقیقت).«سوره رعد، آیه ۷»

دورنمای بحث

این آیه شریفه نیز یکى از آیات مربوط به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، که علماء و مفسّران پیرامون آن بحثهاى مختلفى مطرح کرده اند. و از روایات استفاده مى شود که نه تنها ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بلکه امامت و ولایت تمام ائمّه(علیهم السلام) به مقتضاى این آیه ثابت مى شود; شرح این مسئله خواهد آمد.

شرح و تفسیر

براى تفسیر دو کلمه «منذر» و «هادى»، که کلید تفسیر آیه است، از دو راه مى توان بحث کرد:

راه اوّل : تفسیر آیه با قطع نظر از روایات

آیا معناى آیه این است که پیامبر هم «منذر» و هم «هادى» است؟ و یا این که او فقط «منذر» است، و «هادى» شخص دیگرى است؟

در تفسیر این دو کلمه، سه نظریّه وجود دارد:

۱ ـ برخى معتقدند که هر دو کلمه مربوط به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است، آن حضرت هم انذار کننده است و هم هدایتگر و سخن از شخص دیگرى نیست.

ولکن انصاف این است که این سخن، سخن صحیحى نیست و با ظاهر آیه نمى سازد. و با فصاحت و بلاغت و ادبیّات آیه سازگارى ندارد; چون اگر هر دو کلمه مربوط به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بود، فصاحت و بلاغت اقتضاء مى کرد که آیه بدین شکل باشد:

«أَنْتَ لِکُلِّ قَوْم مُنْذِرٌ وَ هاد»;

نه این که «هـاد» را در جمله اى مستقل و جداگانه بیان کند. بنابراین ظاهر آیه نشان مى دهد که «هاد» مربوط به شخص دیگرى غیر از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) است. که باید با دقّت در آیه و قرائن دیگر روشن سازیم «او» کیست؟

۲ ـ عدّه اى دیگر بر این عقیده اند که «منذر» مربوط به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و «هاد» مربوط به خداوند است; پیامبر انذار کننده مردم و خداوند هدایتگر هر قوم و ملّتى است.

ولى در جواب باید گفت: این نظریّه هم با ظاهر آیه شریفه تناسب ندارد; زیرا کلمه «هاد» در اصطلاح ادبیّات عرب «نکره» است، در حالى که خداوند أعرف معارف است و از همه چیز و هر کس شناخته شده تر است، علاوه بر این که ظاهر آیه دلالت دارد بر این که اقوام مختلف «هدایتگر»هاى متعدّدى دارند، نه این که هدایتگر همه اقوام یک شخص باشد. بنابراین، تفسر فوق هم با ظاهر آیه سازگار نیست.

۳ ـ تفسیر سوم این است که هدایتگر شخصى غیر از خدا و پیامبرش مى باشد.

آیا علما و دانشمندان هر قوم و جمعیّت منظور آیه شریفه هستند؟ نه! نمى توان کلمه «هاد» را بر دانشمندان هر قوم و جمعیّت در هر عصر و زمانى تفسیر کرد، چون کلمه «هاد» همانگونه که گذشت «نکره» است و نکره دلالت بر وحدت دارد; یعنى براى هر قوم و جمعیّتى یک هدایتگر و هادى است، راستى آن هادى براى امّت اسلام کیست؟

با توجّه به مجموع بحثهاى گذشته مى توان آیه شریفه را به شکل زیر ترجمه کرد:

«اى پیامبر! تو انذار کننده و شارع دین مقدّس اسلام و بنیانگذار آن هستى و براى هر دین و آئینى هدایتگرى است، که بمنزله حافظ و نگهبان و ادامه دهنده دین و هدایت کننده مردم خواهد بود.»

از سوى دیگر، اتّحاد سیاق اقتضا مى کند که همانطور که پیامبر و «منذر» از سوى خداوند تعیین و نصب مى شود، «هادى» و هدایتگر هم منصوب الهى باشد.

بنابراین «هادى» غیر از خدا و پیامبر و دانشمندان هر امّتى است و باید از سوى خداوند تعیین شود.

از سوى سوم، تنها شخصى که گفته مى شود از سوى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نصّ و تصریح به ولایت و امامت او شده است، حضرت على (علیه السلام) است و نسبت به هیچ کس دیگر، حتّى در بین علماء اهل سنّت، چنین ادّعایى وجود ندارد، بنابراین اگر بگوئیم: «بیم دهنده و بنیانگذار اسلام پیامبر (صلى الله علیه وآله) و هدایتگر و امام و پیشواى مسلمانان على (علیه السلام) است که از سوى خدا و توسّط پیامبر منصوب شده است» با آیه سازگار خواهد بود.

راه دوم : تفسیر آیه در سایه روایات

در شرح و تفسیر این آیه شریفه نیز روایات متعدّدى وجود دارد که به پنج نمونه آن اشاره مى شود، سه روایت از روایات فوق را از منابع و کتابهاى اهل سنّت و یک روایت از مصادر و کتب شیعه نقل مى کنیم و روایت پنجم در مصادر و منابع هر دو گروه آمده است.

۱ ـ ابن عبّاس، که یکى از راویان احادیث مذکور است، مى گوید:

لَمّا نَزَلَتْ «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد» وَضَعَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَدَهُ عَلى صَدْرِهِ، فَقـالَ: أَنَا الْمُنْذِرُ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد، وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ عَلى مِنْکَبِ عَلِیٍّ، فَقـالَ: أَنْتَ الْهـادى یـا عَلِیّ، بِکَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ مِنْ بَعْدِی(۱)

هنگامى که آیه «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ ….» بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نازل شد، آن حضرت دست بر سینه مبارکشان نهادند و فرمودند: «منذر من هستم، بنیانگذار و شارع شریعت اسلام من هستم و هر قوم و جمعیّتى هدایتگرى دارد» سپس دست بر شانه على (علیه السلام)نهاد و فرمود: «اى على (منظور از) هادى (در آیه شریفه) تو هستى; علاقمندان به هدایت به وسیله تو هدایت مى شوند (با فکر و اندیشه در گفتار و احادیث و سیره و اخلاق تو هدایت مى گردند.

روایت فوق که از منابع اهل سنّت نقل شده صراحت دارد که منظور از «هادى» على(علیه السلام) است.

۲ ـ درکتاب «شواهدالتّنزیل(۲)» و «الدّرّالمنثور» از ابوبرزه اسلمى چنین نقل شده است:

سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ» وَضَعَ یَدَهُ عَلى صَدْرِ نَفْسِه، ثُمَّ وَضَعَها عَلى صَدْرِ عَلِىٍّ وَیَقُولُ «لِکُلِّ قَوْم هـاد»(۳)

(ابو برزه اسلمى مى گوید:) از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)آیه «إِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ» را شنیدم، سپس حضرت دست بر سینه مبارکش نهاد (یعنى من «منذر» هستم)، سپس دست بر سینه على بن ابى طالب (علیه السلام) نهاد و فرمود: «وَلِکُلِّ قَوْم هاد» (یعنى هادى علىّ بن ابى طالب است).

این روایت نیز، که از دو کتاب معتبر اهل سنّت نقل شده و شخص دیگرى غیر از ابن عبّاس آن را روایت کرده، صریحاً «هادى» را به «على(علیه السلام)» تفسیر کرده است.

۳ ـ در کتاب مستدرک الصّحیحین، که کتابى معروف و مشهور در بین اهل سنّت است، روایتى در تفسیر آیه مذکور از خود حضرت على (علیه السلام) نقل شده است:

عَنْ عَلِیٍّ: «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد» قـالَ عَلِیٌّ: رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله)الْمُنْذِر وَأَنَا الْهـادى(۴)

حضرت على در تفسیر آیه شریفه «إِنَّما اَنتَ مُنْذِرٌ …» فرمود: پیامبر(صلى الله علیه وآله) «منذر» و «هادى» من هستم.

طبق این روایت، که از کتاب معروف دیگرى از اهل سنّت نقل شده، على(علیه السلام) «هادى» است.

سؤال : مى دانیم که اگر شخصى، راوى روایت و حدیثى در مدح و ستایش خویش باشد، چنین روایتى پذیرفته نمى شود، پس چگونه روایت فوق، که از خود حضرت على(علیه السلام) نقل شده، مورد استدلال قرار گرفته است؟

پاسخ : این سخن در مورد غیر معصومین صحیح است; ولى در مورد معصومین «علیهم السّلام» که خطا و اشتباه و گناه در مورد آنها تصوّر نمى شود صادق نیست. على به اعتقاد شیعه معصوم است و به اعتقاد اهل سنّت هم کلمات و سخنان و احادیث تمام صحابه، که یکى از آنها على(علیه السلام) است، حجّت و دلیل شرعى است; بنابراین، اشکال فوق طبق نظر هیچ یک از دو مذهب وارد نیست.

۴ ـ چهارمین روایت، که هم در منابع عامّه آمده و هم خاصّه آن را نقل کرده اند، فوق العاده جالب و داراى مضمونى بسیار عالى است، این روایت را دانشمندان اهل سنّت از ابن عبّاس(۵) و علماء شیعه از ابن مسعود نقل کرده اند. یعنى روایت مزبور را ابن عباس و ابن مسعود هر دو از پیامبر شنیده و براى ما نقل نموده اند.

طبق این حدیث پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) چنین مى فرماید:

لَمّـا اُسْرِیَ بی اِلَى السَّمـاءِ لَمْ یَکُنْ بَیْنِی وَبَیْنَ رَبّی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِیُّ مُرْسَلٌ وَلا حـاجَهٌ سَأَلْتُ إِلاّ أَعْطـانِی خَیْراً مِنْهـا، فَوَقَعَ فِی مَسـامِعی «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد»، فَقَلْتُ: إِلهی أَنَا الْمُنْذِرُ، فَمَنِ الْهـادی؟ فَقـالَ: یـا مُحَمَّد ذاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طـالِب غـایَهُ الْمُهْتَدِینِ، إِمـامُ الْمُتَّقِینَ، قـائِدُ غُرِّ الْمحَجَّلِینَ;(۶) وَمَنْ یَهْدِی مِنْ اُمَّتِکَ بِرَحْمَتِی إِلَى الْجَنَّهِ(۷)

هنگامى که به معراج رفتم (در مرحله اى از این سفر) به جایى رسیدم که تمام واسطه ها برداشته شد، نه فرشتگان مقرّب (نه جبرئیل، نه روح الامین، نه میکائیل) و نه پیامبرى از پیامبران (و خلاصه هیچ کسى غیر از من و خداوند نبود و من مستقیماً مطالب را از خداوند مى گرفتم) در آن درجه عالى قرب الهى هیچ حاجتى از خداوند نخواستم مگر این که خداوند بهتر از آن را به من عنایت فرمود. (در این مقام قرب پروردگار و در این حالت خاصّ و استثنایى) صدایى شنیدم که مى گفت: «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هاد» عرض کردم: پروردگارا ! من «منذر» من هستم، ولى منظور از «هادى» کیست؟ خداوند فرمود: هادى، علىّ بن ابى طالب است. (سپس خداوند علىّ اعلى در آن مقام قرب و ویژه، شروع به توصیف على نمود و سه صفت بسیار زیبا و پر معنى براى آن حضرت بر شمرد، فرمود: (آن کسى که آخرین مرحله هدایت شوندگان است (یعنى کسانى که مى خواهند قرب الى الله را طى کنند باید به سوى على گام بردارند) ; و رهبر و پیشواى پرهیزگاران است; و پیشواى رو سفیدانِ آبرومندِ با شخصیّت در جامعه انسانى است; شخصیّتى که راه بهشت از مسیر ولایت او مى گذرد.

این روایت زیبا به روشنى تطبیق آیه را بر وجود مبارک پیامبر و على(علیهما السلام) حتّى در آسمانها، بیان مى کند.

پیامهاى آیه ولایت و انذار

این آیه شریفه صرفاً متضمّن یک بحث اعتقادى و تاریخى نیست، بلکه حاوى دو پیام براى مسلمانان و شیعیان عصر ما است که راهگشاى زندگى مسلمانان عصر ما و تمام اعصار مى باشد و عمل به آن، قسمتى از مشکلات آنان را حل مى کند. به این دو پیام توجّه کنید:

۱ . تعصّب و لجاجت دو مانع بزرگ!

پیام اوّل آیه که از قسمت ابتدائى آن استفاده مى شود، این که انسان با تعصّب و لجاجت به جایى نمى رسد، اگر کسى بخواهد حق را درک کند باید تسلیم آن باشد و از تفسیر به رأى و پیشداوریها و پیروى از هواى نفس خوددارى کند; بدین جهت، در آیات قرآن مجید و روایات از «جدالِ به باطل» نهى شده و عاقبت سخت و خطرناکى براى مجادله کنندگان به باطل پیش بینى شده است.

در آیه سوم سوره حج مى خوانیم:

«وَمِنَ النّـاسِ مَنْ یُجـادِلُ فِى اللهِ بِغَیْرِ عِلْم وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطـان مَرِید; گروهى از مردم، بدون هیچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمى خیرند; و از هر شیطان سرکشى پیروى مى کنند.»

مجادله به باطل در این آیه شریفه، در ردیف پیروى از شیطان سرکش آمده است یعنى کسانى که از طریق جدل، بحث هاى کور و غیر منطقى و تعصّب آلود دارند، قرین «شیطان مرید» هستند.

در روایات اسلامى نیز یکى از حجابهاى مهم در مقابل یقین و رسیدن به حق، همین سخن هاى بغض آلود و بهانه جویانه و بى محتوا و جدال به باطل بیان شده است. در روایتى از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:

«مـا ضَلَّ قَوْمٌ إِلاّ أَوْثَقُوا الْجِدالَ(۸); هیچ قوم و جمعیّتى گمراه نشد، مگر به سبب تمسّک به جدال باطل.»

طبق این روایت ضلالت و گمراهى تنها یک عامل دارد و آن بحثهاى غیر منطقى و جدال آمیز است.

سؤال : چرا ریشه تمام گمراهى ها به جدال به باطل بر مى گردد؟

پاسخ : زیرا اگر انسان در مقابل حق تسلیم باشد، منادیان حق در دنیا فراوان هستند و براحتى هدایت مى شود. امام موسى بن جعفر (علیه السلام) در پاسخ هارون الرّشید، که از آن حضرت موعظه خواسته بود، فرمود:

«مـا مِنْ شَیء تَراهُ عَیْناْکَ إِلاّ وَفِیهِ مَوْعِظَهٌ(۹); هر آنچه در جهان هستى مى بینى موعظه است.»

یعنى زمین با تمام موجوداتش موعظه است; آسمان با همه آنچه در خود دارد موعظه است; زمانها و مکانها موعظه هستند; حوادث تلخ و شیرین موعظه است; آرى، همه اینها موعظه است، به شرط آن که چشمى باز و گوشى شنوا داشته باشیم.

بنابراین، حق براى حقیقت جویان وطالبان حقیقت، مخفى و پنهان نیست و کسانى که گمراه مى شوند خود مشکل دارند و دچار بیمارى جدال به باطل هستند.

و روشن است که در آنچه گفته شد تفاوتى بین مباحث دینى و اخلاقى و سیاسى و مانند آن نیست; منشأ جنگ مطبوعات در محدوده مسائل سیاسى نیز همین مطلب است که نمى خواهند تسلیم حق باشند و هر کس مى خواهد پیشداوریهاى خویش را حاکم کند و گرنه تشخیص حق در مسائل سیاسى نیز آن قدر مشکل و آفتاب حقیقت آنچنان پنهان نیست، ولى هنگامى که پاى تعصّبها و منافع شخصى و حزبى به میان آید، حقّ و حقیقت پنهان مى گردد!

در روایت دیگرى، که از وجود مبارک مولاى متّقیان، امیر مؤمنان (علیه السلام)، نقل شده مى خوانیم:

«اَلْجَدَلُ فِی الدِّینِ یُفْسِدُ الْیَقِینَ(۱۰); مجادله به باطل در مسایل دینى یقین انسان را بر باد مى دهد.»

زیرا وقتى کسى اهل جدل شد، کم کم براى تحقّق خواسته هاى دلش، آنچه را هواى نفسش مى خواهد در لباس دین و به عنوان قرائت و برداشت تازه مطرح مى کند!

خلاصه این که، در آیات و روایات از جدال به باطل به شدّت نهى شده است.

امّا جدال بحق و بحثهاى منطقى و مسالمت آمیر، که طرفین بحث در پى روشن شدن حقیقت و رسیدن به آن هستند و هیچ کدام قصد برترى جویى بر دیگرى ندارد، نه تنها اشکالى ندارد، بلکه خداوند به آن دستور داده است.

در آیه ۱۲۵ سوره نحل مى خوانیم:

«وَجادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ; و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.»

۲ . اقتداء هدایت شونده به هادى

پیام دوم آیه، که از قسمت پایانى آن استفاده مى شود، این است که اگر على (علیه السلام)به عنوان «هادى» مسلمانان مطرح شده است و مسلمانان خواهان هدایت هستند، باید به على اقتدا کنند.

اخلاق على، رفتار على، گفتار على، خطبه هاى پر سوز و گداز على، نامه هاى مشحون از معارف بلند على، کلمات قصار سراسر حکمت آمیز على، تاریخ زندگانى سراسر عبرت آموز على، آداب معاشرت پر جاذبه على، مدیریّت قوى و نیرومند على، نحوه برخورد مهربانانه و خوب على با افراد و اقوام و شخصیّتهاى داخلى و خارجى، ارشاد و هدایت پرسوز و گداز على و بویژه زندگى ساده على باید الگو و اسوه همه مسلمانان باشد.

پی‌نوشت:

۱ . الدّرّ المنثور، جلد ۴، صفحه ۴۵.

۲ . شواهد التّنزیل، جلد اوّل، صفحه ۲۹۸.

۳ . الدّرّ المنثور، جلد ۴، صفحه ۴۵.

۴ . مستدرک الصّحیحین، جلد ۳، صفحه ۱۲۹.

۵ . شواهد التّنزیل، جلد اوّل، صفحه ۲۹۶.

۶ . جمله «قائد غرّ المحجّلین» که در روایات متعدّد دیگرى نیز آمده است، بدین معنى است: «قائد» به معناى رهبر و پیشوا و امام است، و «غُرّ» جمع «أغرّ» به معناى سفید و روشن و نورانى است، به افرادى که چهره آنها روشن باشد «اغر» مى گویند. و امّا «محجّل» در لغت از «حَجَل» گرفته شده و، «حَجَل» به «کبک سفید» گفته مى شود، سپس به «اسبهاى سفید» هم اطلاق شده است و بعداً توسعه یافته و به انسانهاى آبرومند با شخصیّت که در جامعه مى درخشند نیز اطلاق گردیده است. بنابراین، معناى جمله فوق این است: «پیشواى رو سفیدان آبرومند و با شخصیّت جامعه انسانى».

۷ . تفسیر فرات الکوفی، صفحه ۷۸.

۸ . بحار الانوار، جلد ۲، صفحه ۱۳۸.

۹ . میزان الحکمه، باب ۴۱۲۰، حدیث ۲۱۷۱۱.

۱۰ . میزان الحکمه، باب ۴۹۲، حدیث ۲۲۸۵.

منبع: کتاب آیات ولایت در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی

 

جامعه مطلوب در نهج البلاغه

جامعه مطلوب از آرزوهای دیرین بشر است که همواره ذهن متفکران و مصلحان را به خود مشغول داشته و هر یک به فراخور علم و آگاهی خود، ویژگیهایی را برای آن برشمرده اند. جامعه ای که امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام به دنبال ایجاد آن بود جامعه ای است که در هر یک از حوزه های سیاست، فرهنگ و اقتصاد دارای ویژگیهایی است که جهت گیری کلی آنها سعادت دنیوی و اخروی انسانهاست.

جامعه ای که در آن شایسته سالاری حاکم است و همه مردم نسبت به امور جامعه احساس وظیفه می‌کنند و از عمران و آبادانی آن گرفته تا انتخاب رهبران و زمامداران مشارکت دارند. چنین جامعه ای علاوه بر آزادیهای معمول همچون آزادی انتخاب، آزادی بیان و آزادی احزاب و جمعیت ها به دنبال آزادی بالاتری است و آن آزادی انسان از قید و بندهایی است که مانع از سیر او سوی رشد و کمال می‌شود.

در این جامعه قانون و حق مداری بر روابط حاکم است و همگان در برابر آن یکسانند و نسبت به کسی تبعیض روا داشته نمی‌شود. علاوه بر قانون از مهمترین ویژگیهای این جامعه پیروی از حق در همه حال است، حتی اگر به زیان شخص باشد و یا بی آنکه اجباری در کار باشد.

جامعه مطلوب امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام جامعه ای عقل گراست و عملکردهای احساسی، افراط و تفریط و خشونت در آن راهی ندارد، بلکه اساس آن بر منطق و میانه روی و رفق و مداراست. به دنبال علم و دانش رفتن نیز از ویژگیهای فرهنگی چنین جامعه ای است که در سایه آن جهالت ها و سنت های جاهلی همچون عصبیت و خرافه گرایی زدوده می‌شود و جایی برای بروز آنها نمی‌ماند. مردمان در چنین جامعه ای خود را کریم می‌بینند و برای دنیا و ظاهر آن ارزشی قایل نیستند و آن را گذرگاهی می‌دانند که محل آسایش و راحتی نیست و با استفاده از آن سعی می‌کنند که خود را آزاد کرده و از تباهیها رها کنند.

در این جامعه مردمان سخت کوش و پرتلاش اند و از تنبلی و کسالت سخت گریزان، و فرهنگ کار و تلاش بر همۀ اجزای آن حاکم است و قرآن در این جامعه دیگر غریب و مهجور نیست؛ بلکه راهنمای زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست. مردم دوای دردهای خود را در آن می‌جویند و با اندیشه در آیات آن از معارف بلندش بهره می‌گیرند و با آن به قرب الهی نزدیک می‌شوند.

در چنین جامعه ای از فقر و محرومیت خبری نیست و مردم به دنبال انبوه داری و تکاثر نیستند. امکانات به یکسان در اختیار همگان قرار دارد و حکومت به رشد و توسعۀ اقتصادی و رفاه جامعه توجه دارد؛ همچنین نسبت به ازکار افتادگان و محرومان نیز توجه ویژه ای دارد و آنها را دارای حقوقی می‌داند که مردم و حکومت موظف به ادای آن هستند.

تشکیل حکومت و نظامی که بتواند امور اجتماعی مردم را سامان دهد و بستر مناسب دستیابی به سعادت و کمال حقیقی را فراهم کند از اهداف ابتدایی چنین جامعه ای است و در سطحی بالاتر تحقق عدالت، برقراری امنیت، تأمین رفاه عمومی و تربیت از اهداف والایی هستند که زمینه ساز هدف نهایی، یعنی عبودیت است. در واقع مقصد و هدف نهایی در جامعۀ مطلوب امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام کمال و سعادت حقیقی انسان است که در پرتو عبودیت و بندگی خدا حاصل می‌شود و هر چه انسان بیشتر به اسماء و صفات الهی متصف شود به همان میزان به کمال خود نزدیک شده است.

فاطمه(س) در کلام رسول خدا(ص)

فاطمه پاره تن من و روشنى دیده و میوه دل من است.

وارث: پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله :إنَّ فاطِمهَ بَضعَهٌ مِنّی و هِىَ نورُ عَینی و ثَمَرَهُ فُؤادی؛ یَسوؤُنی ما ساءَها و یَسُرُّنی ما سَرَّها و إنَّها أوَّلُ مَن یَلحَقُنی مِن أهلِ بَیتی؛

فاطمه پاره تن من و روشنى دیده و میوه دل من است. آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت مى ‏کند و آنچه شادش کند، مرا شاد مى‏ کند؛ او نخستین نفر از اهل‏بیت من است که به من مى‏ پیوندد .

الأمالى ، صدوق ، ص ۵۷۵

حضرت فاطمه علیها السلام :

إذا حُشِرتُ یَومَ القِیامَهِ أشفَعُ عُصاهَ اُمَّهِ النَّبِیِّ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله؛

آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم ، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد .

إحقاق الحقّ : ج ۱۹ ، ص ۱۲۹

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :

حُبِّبَ إلَىَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللّه‏ِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّه‏ِ و الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه‏ِ ؛

از دنیاى شما محبّت سه چیز در دل من نهاده شد: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر خدا و انفاق در راه خدا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.